فرشته ی روشنایی(پارت ۱۴)

فردا که جمعه بود و تعطیل بود مرینت به برج ایفل رفت و به بالاتربن نقطش رفت از اونجا داشت به جمعیت و خیابون و خونه ها نگاه میکرد که تیکی گفت روز خوبیه نه؟ مرینت:آره خیلی خوبه اتفاقا آدرین هم تو برج ایفل بود اونجا مرینت رو دید رفت پیشش و گفت هوای خوبی هم هست مرینت تا خواست بگه آره دید آدرین پیششه وقتی آذرین رو دید رفت عقب و گفت اوه تویی آدرین؟اوه...ببخشید... سلام! آدرین:سلام مرینت صبحت بخیر مرینت:صبح تو هم بخیر آدرین! و بعد با هم پاریس رو نگاه کردن آدرین گفت تو مهمونی آلیا یکم حالم گرفته شده بود برای همین یکم بدرفتاری کردم مرینت:اوه بله...با وجود کلویی و شایلی همه چیز بهم میخوره آدذین:کلویی رو موافق نیستم ولی شایلی رو موافقم مرینت:ولی کلویی اون شب زیبا رو خراب کرد آدذین:نمیتونم بهش چیزی بگم یا پشت سرش حرف بزنم مرینت اخم کرد و گفت ولی چون فقد دوست بچگیته نباید توی همه چیز اونو مقصر ندونی! آدرین:میدونم ولی نمیتونم ولی بیشترین تقصیر رو الان شایلی داره

مرینت:درسته! آدرین:نمیتونم شایلی رو تحمل کنم دقیقا مثل تو! بعد یه نگاه آرامی به مرینت کرد که مرینت هول شد و گفت:اوه بله... بله منم نمیتونم تحملش کنم! آدرین دوباره یاد لیدی باگ افتاد و از مرینت پرسید:نظرت درمورد لیدی باگ چیه؟ مرینت:آمممم....خب.... اون فوق العادست قبول داری؟ آدرین یه نگاهی به جمعیت کرد و گفت آره ولی خیلی چیزا رو از ما پنهون میکنه مرینت:درسته ولی اونم بخاطره محافظت از خانوادش چیزی نمیگه و اون یه ابرقهرمانه و زندگی خودشو داره به تظرت باید همه چیزشو درمورد زندگیش بگه؟ آذرین:نه منظورم این نبود ولی منظورم... مرینت:منظورت چی بود؟ آدرین:منظورم هویتش بود که به هیچ کس نمیگه مرینت:خب اون هم دلیل داره آدرین:فکر میکنی حتی به همکارش کت نوار هم چیزی نگفته؟ مرینت:نمیدونم ولی فکر نکنم بهش هویتش رو گفته باشه

آدرین:به هر حال مثل ستاره میدرخشه و. فوق العادست مرینت:دقیقا! چند دقیقه سکوت بینشون برقرار شد که آدرین دوباره سر حرفو باز کرد و گفت:اگه به جای لیدی.... آمممم.... ببخشید لیدی باگ بودی هویتت رو میگفتی؟ مرینت:هیییم... خب اگه تو کت نوار بودی هویتت رو میگفتی؟ آدرین:آره ولی فقد به لیدی باگ! مرینت:گرا فقد به لیدی باگ؟ آدرین:چون بهش اعتماد دارم و بعد یه لبخند زد و مرینت هم خندید و خوشحال شد آدرین گفت:خب؟نمیخوای جواب سوالم رو بدی؟ مرینت:خب نمیدونم راستش ولی من هم فقد به کت نوار میگفتم! آدرین:چرا؟ مرینت:چون میدونم کت نوار به هیچ کس نمیگه!

چند دقیقه ی دیگه سکوت برقرار شد که مرینت گفت خیلی ببخشید آدرین ولی من باید برم! آدرین:آممم باشه مشکلی نیست فعلا! مرینت:میبینمت! و بعد رفت تیکی گفت به آدرین گفتی که هویتت رو به کت نوار میگفتی چون بهش اعتماد داری!ولی چرا الان بهش نمیگی؟ مرینت:چون قانون ابرقهرمانی نمیزاره!و جلوی آدرین نباید طوری نشون میدادم که انگار لیدی باگم چون اونطوری میفهمید پس باید اونطوری میکردم😁 تیکی خنذید و رفت دوباره توی کیف مرینت

مرینت همونطور که میدوید یهو یه نفر گفت مرینا مواظب باش دشمنات دنبالتن! مرینت این ور اون ور نگاه کرد ولی هیچکس نبود مرینا گفت تو کی هستی؟ دوباره همون صدا گفت مهم نیست من کیم فقد بدون که من ادم درستیم!پس به حرفم گوش کن دشمنات دنبالتن!تو داری شکست میخوری مرینت؟میفهمی یا نه؟این عشق داره تو زو درگیر میکنه؟ مرینت اعصبانی شد و گفت کدوم عشق؟درباره ی چی حرف میزنی؟ صدا گفت خودتو به اون راه نزن من همه چیز رو دربارت میدونم الکی از من رازهات رو مخفی نکن!این عشق نتیجه ی بدی داره چرا نمفهمی مرینت؟ مرینت گفت چرا؟ برای چی نتیجه ی بدی داره؟ صدا:چون دشمنات نمیزارن تو به عشق حقیقیت برسی میفهمی؟ مرینت:صبر کن منظورت چیه؟ صدا:دست از این عشق بردار تو درگیر این عشق هستی!به خودت بیا مرینت اطرافت رو بهتر ببین!ببین چه اتفاقاتی داره می افته!

چشمات رو وا کن همه جا رو ببین این عشق داره مانع پیشرفتت میشه!مرینا یعنی چی؟منظورت عشق من و آدرینه؟چرا باید این عشق رو ولش کنم؟ صدا:چون من میگم!فهمیدی؟چون من میگم! مرینت:مگه تو کی هستی که بگی چیکار کنم چیکار نکنم؟ صدا:گفتم که مهم نیست من کیم مهم حرفامه!