
از زبان مرینت تو حیاط کار خونه روی چمن ها نشسته بودم که یکی از کار گر ها اومد کنارم و گفت خانم دوپنچنگ پدر تون کار تون دارن گفتم باشه و بلند شدم رفتم سمت اتاق پدرم در زدم و وارد شدم مثل اینکه مهمون داشت گفتم پدر جان با من کاری داشتید
گفت آره میشه بشینی گفتم چشم و نشستم گفت ایشون آقای ادرین اگراست و مادرشون خانم امیلی هستن صاحب بزرگ ترین شرکت طراحی مد تو کل پاریس اومدن اینجا تا پارچه تهییه کنن لطفاً راه نما ییشون کن گفتم چشم و بلند شدم
و رفتیم تا از انبار پارچه ها دیدن کنیم بعد داشتم با خانم امیلی صحبت میکردم که نگاهش به دفتر طراحی تو دستم افتاد گفت این هارو خودت طراحی کردی با خجالت گفتم آره یه کارت از کیفش در آورد و گفت این کارت شرکت طراحی ماست اگر بخوای میتونی بیای گفتم حتما ممنون خانم اگراست
گفت خواهش میکنم و گفت فعلا خداحافظ و رفت یعنی واقعا میشه من یه طراح بشم از فکر در اومدم دیگه تقریبا وقت کاری تموم شده بود چون پدرم دیر تر نیومد خودم برگشتم خونه مادرم اومد جلو گفت سلام خسته نباشی گفتم ممنون ادامه داد حدس بزن کی اومده گفتم نمیدونم گفت برو سالن پذیرایی خودت میفهمی
رفتم که دیدم مارسل اومد جلوم گفت سلام آبجی کوچیکه با ذوق گفتم سلام داداشی خوش اومدی گفت کلا یک ماه نبودم طوری رفتار میکنی انگار یه سال من و ندیدی گفتم برای دیدن شما بایدم ذوق کنم الآنم برم لباس مو عوض کنم و بیام و رفتم اتاقم و لباس مو عوض کردم و برگشتم پایین
مارسل روی مبل نشسته بود کنارش نشستم و گفتم داداش امروز یه خانم که صاحب بزرگ ترین شرکت طراحی تو کل پاریس هستم اومده بودن و از طراحی من خیلی خوشش اومد به نظرت پدر اجازه میده اونجا کار بکنم گفت نگران نباش خودم باهاش صحبت میکنم شب شد و پدرم اومد سر میز نشسته بودیم که مارسل گفت پدر امروز یه نفر به مرینت گفته که تو شرکت طراحی شون کار بکنه و مرینتم از من خواست تا به شما بگم بر خلاف انتظارم گفت اگر خودش واقعا به طراحی علاقه داره من حرفی ندارم
خداحافظ امکان دره تا دو سه هفته نباشم چون دارن از مدرسه مرور درس ها و انجام میدن برای امتحانات میان ترم گفتم که خبر داشته باشید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
@شتر ممد
من نصیحت کردم تو این وضعیت جدول ضرب ما داریم میمیریم
______
نیازی به نصیحت تو نداره
عالییییییییییی بی نظیری اگر کسی مثل همون کاربر.......بهت اونجوری گفت سریع خبرم کن باچوب بیوفتم دنبالش
سلام
عالی بود
ابجی کمکم کن😭😭😭😭
پسرعموم اومده توی تستچی
هرچی میخواد میگه
هی به همهی کسایی که خواستن کمکم کنن توهین میکنه😰
نمیدونم چرا اینجوری شده خیلی خوب بود😰الان کامنتای پارت ۴ رو چک کنی میبینی😭😭😣😣
اجی جون ناراحت نباش قربونت بشم همه چی درست میشه منم الان از مدرسه اومدم ببخشید دیر کامنت تو دیدم
نه دورت بگردم تا همین جاشم خیلی کمکم کردی
اجی جون من هرچقدر کامنت گذاشتم و جواب پسر عمو تو دادم نیومد یه وقت فکر نکنی اجی خوب مو تنها گذاشتم
نه دورت بگردم به اندازه کافی کنارم بودی عجقکم
عالیییییییی
ممنون
بینظیررررررررررررررررررررررررررررر بود منتظر پارت بعد هستم💕💕💕💕💕💕❤❤❤❤❤😘😘😘😘😘😘😘😍😍😍😍😍😍😻😻😻😻😻😆😆😆😆😆
مرسی چشم
الان باید سرت تو مشقات باشه نه این چرتو پرتا
حق نداری باهاش اینجوری صحبت کنی! اینا همش چیزاییه که اجی دیانا واسش زحمت میکشه. قصد بحث ندارم ولی اجازه نداری توهین کنی
بهتر شما حد و حدود خودتو بدونی من به نویسندگی علاقه دارم و ادامه میدم فقط حسود هایی مثل شما هستم که چشم دیدن بقیه رو ندارن بعدشم کسی شما رو مجبور نکرده بخونی
من به شما حسودی نمی کنم فقط دارم شما رو نصیحت میکنم چون اگر نتونی درست درستو نخونی رد میشی😐🙂♥😅
من نصیحت کردم تو این وضعیت جدول ضرب ما داریم میمیریم
راستی داستانش خیلی باحال بود
درسته ادم باید درساشو بخونه ولی دلیلی برای انجام کارهای دیگه ای وجود نداره خیلیا به نویسندگی از جمله دیانا جون علاقه دارن از جمله خود من و علاوه براون خیلیا طرفدار اینجور داستانا هستن لابد حسودی میکنی نه؟
دقیقا خودت اینجا چی کار میکردی ؟؟؟؟؟
عالی بی نقص بود آجی جون
ممنون اجی جون
عالی بود
مرسی
اجی جون شما برنده دوم مسابقه ادیت من شدی جایزه هم لایک سه تا تست آخرت و ده بازدید از پروفایلت
مرسی اجو
فوق العاده بود اجی قشنگم
مطمئنم این داستانم عالی میشه
قربونت بشم نویسنده ی مهربون
مرسی برای حمایت های همیشگیت اجی
قربونت بشم اجی