اون؟ هه! اون هیچ کسی نیست! اون فقط یه بچه ی پروئه!
"فقط یه ذره دیگه از اون بهم بده میرا!" لبخند روی لبان قرمز رنگ میرا نشست"برای امروز کافیه دختر جون بقیه ش برای فردا..." و از روی تخت بلند شد و به سمت در رفت تا اینکه صدای اگاتا بهت زده اش کرد"میدونی...لیا کجاست؟" میرا برنگشت" فعلا امادگی دیدنشو نداری"میرا کلافه تر از قبل ادامه داد" ولی من حتی دور و بر اینجارو هم ندیدم که بخام اینجا زندگی کنم!" میرا دیگر طاقت دروغ گفتن نداشت اما باید ادامه میداد" راف! بیا داخل!" و حتی یک صدم ثانیه هم طول نکشید که او وارد شد. انگار منتظر بود که صدایش بزنند
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی 😐🍪
فالویی بفالو 😐🥛
اوک
خیلی بی شعوری چرا جای حساس کات کردی 😐😂💔