الیا با تعجب پرسید منظورت چیه و تمام ماجرا رو براش تعریف کردم یکم اومد نزدیک و بغلم کرد گفت بس دیگه پاشو برو بخواب فردا دانشگاه داریم به هیچی فکر نکن باشه گفتم باشه و رفتم توی اتاقی که خالی بود آروم رو تخت دراز کشیدم دیگه نمیخواستم به هیچی فکر کنم ولی نمیشد
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
27 لایک
عالییییی تو 3 ثانیه پارت بعدم
عالیییی
ببخشید این چند وقت کامنت نذاشتم
ممنون
بینظیر بود اجی نازم😍😍😍😍
راستی اجی عکس خودمو تو معرفی داستان جدید گذاشتم اگر مثل من ادم کنجکاوی هستی ببین😂😂😂😂😂
ممنون اجی قشنگم
اجی معرفی داستان جدید مو گذاشتم اگر خواستی بهش سر بزن
عالی بود
بعدی
ممنون چشم
عالیییییییی بود😉❤
ممنون
عالی بود
مرسی