۸ سال بعد:)
هر سال به دیدن ا.ت میرم....
همونجایی که ا.ت تصادف کرد........
جاده ی هانا،هاوایی
همینطور خاطراتمون داشت جلوی چشمم رد میشد...
ا.ت منو تنها گذاشت....
هیونگ هم پشتم و خالی کرد و غیب شد
دیگه از وقتی رفته فرانسه حتی یه زنگ هم نمیزنه😪
همینطور تو این فکر بودم که یه دختر بچه داشت میدوید که جلوم خورد زمین
دویدم سمتش
تهیونگ:دختر خانم حالت خوبه چیزیت که نشد آسیب دیدی ؟درد داری؟(دختر ۷ سالشه)
"*اسم دختره تهیون هست*"
تهیون:خوبم اجوشی ...
تهیونگ:یه لحظه انگار ود ا.ت رو دیدم....
دختر جون مواظب باش چرا اینجایی اصلا؟؟
تهیون: چیزه ...خب راستش از خونمون فرار کردم....
تهیونگ :چرا...؟
تهیون:آخه من از بابام متنفرم امروز با مامانم دوباره دعوا کرد اون همش با مامانم دعوا میکنه و اون و کتک میزنه منم ترسیدم و از خونه فرار کردم
عالی بود عاجی 🥺♥
مرسی عاجیییی لطفا پارت بعد عشق شکلاتی بزارررر🥲💕
باشه حتما امروز اگه تونستم مینویسم 😂♥
عالی پارت بعد
مرسی،باش
اوف توی پارت قبلی نزدیک بود سکته کنم😐🤲 لطفاااا پارت بعد رو بذارررر
خداروشکر نکردی وگرنه خونت می افتاد گردنم🥲🥴😂
هعی اره😔😂
پارت بعدیییییییی پیلزززززز🙏🙏🙏🙏
چشمممم😂
عالیییی بوددددد
هوفففف خیالم راحت شد
پلیززز پارتتت بعددددد
... اگاتا
مرسییییی
چرا؟
پارت بعدی هم میزارم به وقتش یه ت خماری بمونید تا پارت بعدی بیشتر بچسبه😉😂
اجییییییییییی بعدیییییییییی
آجی بعدی گلاسم که تمامید تا شب میزارم
باشه اجی
عالی پارت بعد پلیز
سلام لطفا پارت بعدی رو بزار
اجییی پارت بعد را خواهانم
اجیییی پارت بعد فردا💕😉
♥️😘😍❤️💜