داستان Black Pink 💜💝

سلاامم به پارت 9 خوش امدید💜❤️

خب خب بریم سراغ داستانمون💝💎

(از زبون جنی) جیسو رفت آب بخوره رزی رفت یک چیزی بخوره لیسا هم که داشت بند کفشش رو درست می‌کرد منم که خواستم برم دستشویی باورم نمیشه چی دیدم) جنی: (تو دلش) ها اینا اینجا چیکار میکنن مگه قرار نبود در بزنن وایسا ببینم! اصلا کلید خونمون رو از مجا داشتن ها و این... تهیونگ: سلام رزی: جنی خوبی؟ جنی: پشت سرت رزی: چی میگی جنی: میگم پشت سرت رزی: هااا؟! جنی:( با صدای خیلی بلند که همه اعضا کر شدن زبونم لال حالا😐) میگممممممممم پشتتتتتتت سسسسررررررتتتتتتتتتت فهمییییدیییی حالاااااات یاااااا بیشتررررررر دادددددد بزنمممممممممممم😡🙄😶😐😑 رزی:😳 یا امام زمان چته لیسا و جیسو: چتونه هاا جنی: اس خدا سلام خوش اومدی ن بفرمایین،😐 تهیونگ : ببللهههه لیسا: ای خدا چقدر دا میزنی جنی جنی: چون خانم رزی کر شده بود منم گرفتم داد زدم(،زبونم لال😐)

( بعد از مهمونی) لیسا:خوش گذشت ها جنی: اره🙄 جیسو: چته رزی: آره چته جنی: هیچی جیسو: بچه ها بیاین بخوابین رزی: اومدیم ( فردا صبح) رزی: پاشیننننننن جیسو: باز تو شروع کردی رزی: اره جنی: آه بسه فقط دعوا اصلا به من چه لیسا: این چشههه از شب تاحالااا😐😑😑🙄😶 جیسو: سرش خورده رزی: به سنگ لیسا: جنی بگو چته جنی: اوفف ولک کنین میخوام راحت صبحانم رو بخورم جیسو: خب بخور به ماچه ولی بگو چته توو ها؟! 🤨 رزی: آره دیگه بگو لیسا: بگو حالا انگار. یک چیز مهمی از دست میدی و ازت کم میشه خب بگو دیگه اوفففففففف

جنی: بابا دیشب که آبروم رو بردید داد هم که زدم گوش هاشون کر شد( زبونم لاللل😐) و اینکه واسم ابرو نموند رزی: اولش گفتی فهمیدیم جنی:😐😐😐😑 جیسو: خب بسه حالا نتونستی حرف بزنی آنقدر عصبانی؟!؟ لییا: آره جنی: خب آره جیسو: بیخیال بابا بخور جنی: اوک رزی: آشتی؟ جنی: اشتی🙄 ( بعد از صبحانه خوردن دخترا) از زبون جنی: داشتم میرفتم که لباس بپوشم که برم خرید کنم ولی یا خدااااااااا نمیدونین چی دیدم از دیدنش جیغ بلندی کشیدم که تا اون کره ی خاکی هم رسیده بود و اون اون کسی نبود به جزززز............. ( بازم جای حساس کات کردم😂🤣 کارمه😂🤣)

منتظر پارت 10 باشید کیوتامم🖤♥️💜❤️ لایک کامنت فالو فراموش نشه کیوتا 🤩😍🏳️‍🌈