اما من بچم رو دوست دارم3(F3)

سلام ..... ببخشید دیر شد ....😐❤

بعد از اینکه رزا رو از دست اونها نجات دادم .... دیدم که رزا صورتش زخمی ه . حالش هم خوب نیس ..... یونگ : رزا اینا کی بودن؟ ... رزا: 😥 اینا طلب کار های بابام من😣 بابام یه ۱ ماهی هست که فوت کرده مامانم هم کره نیست فرانسس.... اونجا کار میکنه برای من پول می فرسته تا بتونم خرج تحصیل دانشگاه رو بدم ...... بابام از اینا ...... پول گرفته منم نمیتونم پولشو ن رو بدم برای همین..😔😔 ... یونگ: بسه دیگه نمیخواد چیزی بگی

یونگ : پاشو بیا خونه ی ما ...... من پول اینا رو میدم..... الان حالت خوب نیست .... رزا: ن من میرم خونه ی خودمون .... یونگ : میگم بیا خونه ی من😐😐😐😐 ....... ..... سونگ: جیمین😔 جیمین: جانم؟ سونگ: هنوزم مثل قدیم دوسم داری؟ جیمین: ن😐برای همین رفتم یه زن دیگه گرفتم از اونم ۴ تا بچه دارم😐 سونگ : دارم جدی میگم😔 جیمین: اگه دوست نداشتم الان اینجا نبودم 😐❤ ... یونگ: سلام

.......

رزا: سلام🙂❤ .. سونگ: چه دختر قشنگی ❤ خوش اومدی عزیزم .... جیمین: یونگ وایستا بیا اینجا ...... .یونگ: من الان مهمون دارم ..... جیمین: مادرت خیلی دوست داره امروز اصلاحات رفتار خوبی باهاش نداشتی .... اون وقتی تو رو به دنیا آورد من زورش کردم که تو رو به یه خانواده دیگه بده .... میدم کار اشتباهی کردم 😔😔😔😔😔 اما ما واقعا دوست داریم خواهش میکنم کمی رفتارت رو با مادر..... یونگ : من خودم میدونم با کی خوب حرف بزنم با کی بد .....

تهیونگ : سلام جیمین ...... جیمین: تو اینجا چیکار میکنی؟؟؟؟؟؟ کوک : سلام . جیمین: چرا قائم موشک بازی در میارین، ؟ شوگا . جین تهیونگ . نامجون . جیهوپ و.....: سالگرد ازدواج تون مبارکککککککک

کامنت و لایک یادت نره بای