عشق نامعلوم پارت 3

گفت که نمیذارم بری گفتم ولی من باید برم من نمیتونم اینجا بمونم من مال ایرانم و باید خرج خودم رو بدم الان خانوادم خیلی حتما نگران شدند . تهیونگ گفت بیا با گوشی من زنگ بزن گفتم نه نمیشه . گفتم واقعا ببخشيد من میرم

گفتش نمیتونی بری گفتم چرا گفت برو پایین خودت ببین گفتم باشه رفتم پایین همه چپ چپ داشتن نگام میکردن دیدم یه عالمه بادیگارد جلو خونس گفتم برید کنار گفتش نمیشه مجبور شدم

باحرکت تکواندو بهشون حمله کردم و همشون رو داغون کردم زخمم داشت خون میومد گفتم اقعا چرا اینکار رو میکنید که من نرم همه همینجوری خشکشون زده بود . تهیونگ گفت چون حالت بده و ما نمیتونیم همینجوری ولت کنیم

گفتم اینجوری که معلوم من نمیتونم از دست شما فرار کنم باشه میمونم جین در گوش تهیونگ گفت این دختره دیوونس ما رم میگیره میزنه تهیونگ گفت نه بابا بعد من گفتم حد اقل لطفا به من یه چیزی بدید بخورم خیلی گشنه

نشستیم صبحتونه خوردیم یه خورده از دردم و عصبانیتم کم شده بود گفتم واقعا ببخشيد بابت اخلاقم من نفهمیدم دیشب چیکار کردم مرسی . واقعا ! بعد گفتن خواهش میکنم بعد بهشون گفتم من ملودی هستم اهل ایرانم تمام تکواندو رو تو ایران باد گرفتم . و برای دکترا به کره اومدم بعد گفتم بقیه مشخصاتم هم بگم با نه

گفتن بگو بعد ما هم میگیم گفتم باشه من تو شنا هم مقام اوردم بعنی میشه گفت من تو رشته های ورزشی موفقم وموسیقی هم کار میکنم همین بعدشوگا گفت خیلی زیاد هنر داری ها گفتم ممنون . خب شما چی

بعد گفتن ما خواننده ایم ما رو مگه نمیشناسی گفتم راستش نه اسم گروه ما بی تی اس اهان اسماتون چیه خب گفتن من جانگکوک من شوگا من تهیونگ من نامجون من جی هوپ من جین من هم جیمین اهان اکی ممنون

بعد جیمین گفت بیاید بریم بیرون گفتم باشه بریم من مشکلی ندارم بعد رفتم لباسام رو بپوشم دیدم همش خونی اعصابم خورد شد یهو از پشت یکی گفت لباس نداری ترسیدم گفتم شما کدومی گفت من تهیونگم کفتم اره ندارم میشه به من لباس بدی گفت چه مدلی میپوشی

بای بای دوستون دارم

امیدوارم خوشتون اومده باشه