بابلک پینگ در سینما(پارت سوم)

رزی در اتاق رو باز کردخیلی قشنگ بود گفتم :واااااااااای خداجون اینجا چه خبره

بچه ها گفتن خوشت اومد گفتم چرا خوشم نیا ایجا عالیییییه

بچه اونجا کاغذ دیواری هاش هَرو یک متر نوشته بود به انگیلسی بلک پینگ دیوار هاش زمینش مشکی بود روش پر عکس های هنری بلک پینگ و لیساو رزی و جیسوو جنی بود پر همه ی البوم های بلک پینگ بود یه بلد گو و متن و همه ی وسایلی که مخصوص اهنگ خواندن بود کفش پارکت بود انقدر قشنگه که نمیشه با تایب توضیحش داد

بچه ها بهم گفتم این متن ر و می بینی می خوایم باهم این شعر رو بخوانیم

گفتم: چییییییییییی من باشما شعر می خوانم گفتن: بله همین طوری مونده بودم

شعرش در باره ی ژله بود وقتی شعر مون رو خوندیم جنی گفت : خوب الان چیکار کنیم اهنگ رو که خواندیم (اهنگش خیلی کم بود) جیسو گفت: بریم مغازه لباس فروشی از پاساژ بیرون اومدیم و رفتیم توی یک مغازه

همه شروع کردیم به خرید جنی یه شلوار کا مدلش پاره رود بر داشت لیسا یه کاپشن پفی گنده بر داشت رزی یه لباس که چین داشت برداشت جیسو هن یه لباس برداشت که آسینش پف داشت منم یه لباسی که روش سیاه سیفید عکس اسمان بود برداشتم

از مغزه اومدیم بیرو گفتم ساعت چنده رزی پنج ونیم گفتم من شیش باید برم خونه خونمون هم دور است لیسا :فکر کنم وقت خدا حافظی از بچه تشکر کردم و عکس گرفتم و برگشتم خونه

بچه این داستان قشنگ بود ونظر می دید کامت کن ببینم

دوستون دارم بای