خب اینم از پارت3 💜امیدوارم خوشتون اومد باشه❤ قبلش بگم این فقط برای سرگرمی هست💙 لایک و کامنت و دنبال یادتون نره💚 ناظر لطفا پخش کن💖
صبح بیدار شدم دیدم جیمین تو آشپزی خونست سئنگهو=صبح بخیر🙂 جیمین=صبح بخیر😊 بیا صبحونه درست کردم😊 سئنگهو=اوه لازم نبود 😅 جیمین=😊😊😊😊 بعد صبحونه داشتیم درباره خودمون میگفتیم جیمین=خب چرا اومدین کره؟ سئنگهو=خب چون پدرم برای کار میخواست بیاد کار کنه... دوباره گریه کردم چون واقعا قبولش برای اینکه پدرم رو خودم کشتم خیلی سخت بود😭😭😭 جیمین=وای واقعا نمیخواستم ناراحتت کنم ب.. ببخشید😔 سئنگهو نه نه این تخسیر تو نبود😞 اشکام رو پاک کردم و گفتم=خب تو کارت چیه که همچین خونه ای داری؟ عکس خونه👆🏻 جیمین=ا... امممم... خ.. خب یهو صدای شلیک گلوله اومد جیمین سریع بلند شد و رفت قبله رفتن گفت بیرون نیام از زبان جیمین= وقتی شنیدم صدای گلوله اومد واقعا نگران شدم و سریع رفتن اون محل....
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
پارت 4 نیس😭
خیلی خیلی قشنگه ، لطفا ادامه ش بده باشه؟🥺💜