
خب اینم از پارت3 💜امیدوارم خوشتون اومد باشه❤ قبلش بگم این فقط برای سرگرمی هست💙 لایک و کامنت و دنبال یادتون نره💚 ناظر لطفا پخش کن💖

صبح بیدار شدم دیدم جیمین تو آشپزی خونست سئنگهو=صبح بخیر🙂 جیمین=صبح بخیر😊 بیا صبحونه درست کردم😊 سئنگهو=اوه لازم نبود 😅 جیمین=😊😊😊😊 بعد صبحونه داشتیم درباره خودمون میگفتیم جیمین=خب چرا اومدین کره؟ سئنگهو=خب چون پدرم برای کار میخواست بیاد کار کنه... دوباره گریه کردم چون واقعا قبولش برای اینکه پدرم رو خودم کشتم خیلی سخت بود😭😭😭 جیمین=وای واقعا نمیخواستم ناراحتت کنم ب.. ببخشید😔 سئنگهو نه نه این تخسیر تو نبود😞 اشکام رو پاک کردم و گفتم=خب تو کارت چیه که همچین خونه ای داری؟ عکس خونه👆🏻 جیمین=ا... امممم... خ.. خب یهو صدای شلیک گلوله اومد جیمین سریع بلند شد و رفت قبله رفتن گفت بیرون نیام از زبان جیمین= وقتی شنیدم صدای گلوله اومد واقعا نگران شدم و سریع رفتن اون محل....
آهای تو تو فکر کردی کی هستی که به برادرم شلیک میکنی؟ گی جون سی: ( اسم اون شخصه گی جون سی هست از خودم در اوردم😅) گی جون سی= به به جیمین خان بعد چند مدتی اومدی دلمون برات تنگ شد😏 جیمین=م..من چند ماه پیش گفتم این شغلو ول کردم بعد تو نمیتونی اینجوری کنی😠 گی جون سی= آره دیگه چون الان اسلحه نداری راحت کارت رو تموم میکنم😈😏...

از زبون سئنگهو= من که دختره کنجکاوی بودم سریع دنباله جیمین رفتم و داخله یک محله ی خلوت پیدا شدم سریع رفتم که دیدم جیمین با یک مرد زخمی و یک مرد اسحله دار هست اونحا موندم و شنیدم جیمین=من خیلی وقت پیش این شغلو ول کردم😠 دور زدم و با پا زدم تو سر اون مرد که اسلحه داره😒 جیمین= س.. س.. سئنگهو تو اینحا چیکار میکنی؟؟؟؟ 😠 مگه نگفتم تو خونه بمون؟!؟!؟! سئنگهو= تو باید توضیح بدی این مرد که زدم کیه؟؟ این مرد که داره ازش خون میاد کیه؟؟😠😠

به تو مربوط نیست حالا برو خونه😠 سئنگهو= من تا وقتی همه چیز رو نفهمیدم هیچ جا نمیرم😠 اون کس که خونی شد= ج.. جم.. جیمین مگه نگفتم با کسی دوست نشو؟؟؟؟ جیمین= اه تهیونگ تو حرف نزن تهیونگ= تو یک مافیایی و تا الان خیلی آدم کشتی و نمیتونی به همین راحتی با کسی دوست شی!!! 😡😡 سئنگهو= چ... چی... چی؟؟؟؟ ت.. تو یک مافیایی؟؟ 😱 نه نه این امکان نداره😱😣 تو به من دروغ گفتی😭تو یک خلافکار بزرگی😠😭😭 من من دیگه نمیخوام ببینمت😭😭😭 و رفتم...

جیمین=سئنگهو نرووو😱😭 چرا باهاش اینجوری حرف زدم😭 ته ته= ( اینجوری بنویسم راحت ترم 😐) ته ته= جیمین تو باید همچی رو به من توضیح بدی! بیا بریم عمارت
به عمارت رسیدیم از زبان تهیونگ = از اون ماجرا 1 هفتست گذشته ولی جیمین یه جوریه واقعا نگرانشم😓 نمیدونم قضیه چیه ولی باید یک کاری کنم😠 من باید اون دختر رو پیدا کنم😠 از زبون سئنگهو= واقعا عصبانی بودم اصلا فکرشم نمیکردم جیمین اونقدر خشن باشه اصن مگه وجود داره؟ 😠 داشتم همینجوری میرفتم یهو به یه کوچه خلوت خوردم هیچکس هم نبود فقط...

خب اینم از این پارت😗بابای💜💙💚💛🧡❤💖

برو بعدی چالش داریم👈🏻💗
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت 4 نیس😭
خیلی خیلی قشنگه ، لطفا ادامه ش بده باشه؟🥺💜