
Hi...ناظر ازت خواهش میکنم منتشر کنی 😭💕
زنگ تفریح بود رفتی بیرون مثل همیشه بعضی از پسرا دورت جمع میشدن و دنبال جلب توجه تو بودن..محلشون نذاشتی صدای قلبت تو رو به سمت ا/ن میکشید هر قدمی که اون برمیداشت تو هم برمیداشتی اصلا توجه ای به پشت سرش نمیکرد غرق خوندن کتاب بود همینجوری داشتی دنبالش میکردی یدفعه سردت شد و عطسه کردی 🤧 بعد اینکه تو عطسه کردی هم پشت سرش رو نگاه نکرد..تو هم از شدت پروری زیاد هنوز دنبالش میکردی آروم آروم بهش نزدیک شدی ....--------->
بعدی....
صورتش رو آورد نزدیک و بهت گفت:دوست دارم تنها باشم ولی تو نمیذاری تو دوباره سردت شد و تو صورتش عطسه کردی(خدایا😐💔)بعد اینکه عطسه کردی داشتی به صورتش نگاه میکردی معذرت خواهی کردی و خواستی صورتش رو تمیز کنی ا/ن گفت: دنبال این هستی که صورت من رو لمس کنی؟من برای این کارای تو وقت ندارم..تو هم سرت رو انداختی پایین و رفتی و همش به خودت میگفتی من چراا باید صورت اون رو لمس کنم یا دنبالش بیفتم؟..توی کلاس بودین نشستین روی میزتون تا معلم بیاد و کلاس رو شروع کنه ..کم کم خورشید داشت از بین ابر ها بیرون میومد ......-------->
نور خورشید به صورت ا/ن میخورد صورتش مثل خورشید میدرخشید تو غرق نگاه کردن اون شدی با خودت میگفتی چجوری میتونه اینقدر خوشگل باشه نور خورشید به چشمای تو میتابید تو داشتی اون رو نگاه میکردی چشمات مثل طلا میدرخشید انعکاس خاصی تو چشمای تو بود از نظرت نگاه کردن بهش بهترین حس دنیا رو داره وقتی به اون نگاه میکردی انگار داری به تمام خوشبختی ها نگاه میکنی معلم اومد و حاضر غایب کرد معلم گفت 『کیم تهیونگ』 اون گفت حاضر انگار صداش مثل آواز قشنگ بود نمیتونستی توجه ات رو روی درس بذاری انگار وقتی داشتی اون رو نگاه میکردی گوشات هیچی رو نمیشنیدن چشمات فقط اون رو نگاه میکرد معلم بهت گفت هوانگ ریوجی حواست کجا هست؟؟.......-----> (میدونم عاشقانه اش غلیظ شد😐👌🏻)
گفتی: خانم خیلی ببخشیدد داشتم به آسمون نگاه میکردم...بچه های کلاس خندیدن و گفتن آسمون یا کیم تهیونگ؟؟..ا/ن نگاهت کرد و تو هم دوباره نگاهش کردی (دیگه نگاه کراشم نکنن😐💔) ------->
مدرسه تموم شد ..داشتی از کلاس میرفتی بیرون که حواست نبود و پای ا/ن رو لگد مال کردی نگاهت کرد و گفت فکر کنم پام کبود شده...اگر روی من کراش داری جوابم بهت منفیه سعی نکن با این کارات توجه من رو جلب کنی.....ا/ت بهش چیزی نگفتی چون هنوز درباره ی احساساتت نسبت بهش مطمئن نبودی ولی هر وقت اون رو میبینی قلبت به لرزه میوفته جوری که انگار دوستش داری..----->
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آنیوو•-•🍯💕
محیصولوییصتم اصمم عاریلح^^🍯🥢
اصم فندومم صوییتز هصتح!•-•🌧
تازح دیبو کردم!✧🍯•-•
حــمایــت مــیکـنـیح؟•-•💕☁
ــــــــــــــــــــــــــــــ
صاریح بابت کامنت تبلیغاتیح•-•اگحناراحتشدی•-•
صیصکلارامخوفیح
آجی فراموشم که نکردی؟😿
صل آج خوفعی🥲
نه عاج🥲❤
من از تستچی رفتم دوباره برگشتم
تمام اکانت هام هم پریدن
بمیرم برات نفسمممممم خوب کردی برگشتی❣
عزیزم اسمت چیه
البته اگه فضولی حساب نمی شه
کنجکاو شدم اسمتو بدونم
اسمم اصما هس
این اکانتم پریده
عالی بود اجی😍😍😍
تنکص عاجویی
خب من تا اینجای امانت خوندم عالی بود اما به مشکلی داره اونم اینکه پارت هات خیلی خیلی کوتاه هستن من رمان های پارت، پارت زیادی خوندم اما انقد کم نبودن این دو سه صفحه ای که نوشته حتی جمعا یک صفحه از اون رمان پارت به پارت هایی که من میخوندم نمیشه بازم میگم من از رمانت خیلی خوشم اومد و واقعا خیلی خوب داری پیش میری و قصدم توهین به رمانت نیست
ممنون از راهنمایت 💕
رمانم رو تو این اکانتم ادامه میدم چون این اکت ام پرید
عاورین پارت بعد صریع تند😐👏🏻:/
وای چقدر عالی بود🥺💜
خب ا/ن یکم درک کن که این بدبخت حقیر بخ بخی داره کلیه شو درمیاره بیاد تورو ببینه اون وقت تو داری برای ا/ت ناز میکنی؟
استغفرالله😐📿
آجی عالیههههههههههههه💜💜💜💜💜
تنکص عاجی😂💕
وای عااااالی بود
پارت بعدددد
عاشقش شدم
چشمم💕🥺
وای مرسییی😍😍🥰
بعدی رو زود بزار😹🍓
عالی بید عاجولی:)🍫💕
تنکص آجولی حتما💖
آجی نتایج مسابقه رو کی اعلام میکنی؟؟
۲۰ ابان🌨💕
آها💖
میشه پارت بعدی رو هم امروز بزاری؟
فردا میزارم 🥺💖
یکم درس دارم برا همین نمیتونم امروز آپ کنم🥺💔
باشه
من همین الانشم از سر مشق نوشتنم اومدم تستچی😂😐
منم😐💔😂
😐😂