
فاللللووووووووو کنید 🐞 پارت بیست و هفتم 👇👇👇
لیدی باگ: به طرف کاراپکس برگشتم و گفتم : کت نوار!!!!..... فقط گفتن همین یه کلمه کافی بود تا اشکام سرازیر بشن و دیگه نتونم ادامه بدم😢.....اصلا نمیتونم درک کنم چرا اینقد براش نگران شدم ....کت نوار از کی برای من اینقد مهم شده ؟؟!!!..... کاراپکس: چه اتفاقی برای کت نوار افتاده ؟؟!!!... چرا داری گریه میکنی ؟؟!!!...خواهش میکنم حرف بزن .... لیدی باگ : ریناروژ گفت کت نوار با مایورا درگیر شده و آسیب دیده ..... ریوکو که حالا کنار ما ایستاده بود گفت : اونا الان کجان؟؟؟.... لیدی باگ : آدرس این خیابونو داد.... گفت تو یکی از پس کوچه های اینجان..... ریوکو : الان باهاش تماس میگیرم ...... ________________________________ ریناروژ: کنار کت نوار نشسته بودم و منتظر لیدی باگ بودم که ریوکو باهام تماس گرفت ..... ریوکو : ریناروژ... شما کجا هستید؟؟؟.... حال کت نوار خوبه ؟؟... ریناروژ : من و کت نوار تو یکی از پس کوچه های خیابون گرین وود هستیم و کت نوار ....زباد حالش خوب نیست ... ریوکو: تو کدوم پس کوچه اید؟؟... ریناروژ: پنجمین پس کوچه از سمت راست ..... یه پس کوچه تاریک که چند تا کارتون اولشه.....
ریوکو : یک....دو....سه....چهار......ما الان جلوی پنجمین پس کوچه هستیم اما شمارو نمیبینیم!!!.... ریناروژ: اوه....یه دقیقه صبر کنید ..... تماسو قطع کردم و سر فلوتمو به حالت یه خط کج از بالا به پایین کشیدم ....حقیقت .... بعد از انجام این کار ریوکو کاراپکس و لیدی باگ جلوی چشمام نمایان شدن ...... لیدی باگ : با عجله دویدم توی کوچه و کنار کت نوار که به دیوار تکیه داده بود نشستم ....دستمو رو شونش گذاشتم و یکم تکونش دادم تا چشماشو باز کنه..... کت نوار : سلام مای لیدی ..... لیدی باگ : حالت خوبه؟؟.... کت نوار : بهتر از این نمیشم.... لیدی باگ : چه اتفاقی افتاد که اینطور صدمه دیدی ؟؟؟!!.... کت نوار : به خاطر یه عطسه بی موقع مایورا منو دید و باهم درگیر شدیم ...... البته گفته باشم که اولین ضربه رو من زدم ...... بعدش که مایورا دید نمیتونه با من مبارزه کنه خواست فرار کنه.... وقتی جلوشو گرفتم تا فرار نکنه با پاش به دنده هام لگد زد ..... و منو به این حال انداخت 😏....... لیدی باگ : برای کت نوار سر تکون دادم و از جام بلند شدم و روبه کاراپکس گفتم : تو باید کت نوار رو ببری خونش ......
کاراپکس: چی ؟؟؟!!!!.... کت نوار : من خودم میتونم برم..... فقط کافیه تغییر شکل بدم و به کوامیم غذا بدم اونوقت حالم کاملا خوب میشه ......بیشتر این ضعف و درد به خاطر ضعیف شدن پلگه ..... ریوکو: پلگ؟؟؟!!!.... کت نوار : اون کوامیمه..... لیدی باگ : ساکت باش کت نوار..... ما نمیتونیم الان تورو تنها بزاریم ....از کجا معلوم بعد از رفتن ما حالت بدتر از این نشه؟؟؟😞.... کاراپکس لطفا بهش کمک کن و ببرش خونه ....... کاراپکس : خیلی خب.... باشه ...باشه.... آروم باش .... من میبرمش..... ________________________________ ناتالی : متاسفم قربان .... من شکست خوردم 😔..... فیلیکس : من که گفتم با اون سنتی ماستر نمیشه کار زیادی انجام داد ...... ولی تو اجازه ندادی وارد مبارزه بشم 😡...... گابریل: مثل اینکه فراموش کردی ناتالی در تمام این سال ها وفادار ترین فرد به من بوده ...... اون هیچ وقت به ضرر من عمل نمیکنه...... و این فقط یه اتفاق بود ..... شکست ما به خاطر این بود که لیدی باگ بازم تونست یه راهی برای قدرتمند کردن گروهش پیدا کنه ...... ناتالی : از اینکه گابریل ازم ترفداری کرد یه لبخند محو روی لبم شکل گرفت ......اونقدر محو که هیچکس متوجهش نشد ......
فیلیکس : این من بودم که مقدمات نقشرو آماده کردم ...... نقشه ای که به خاطر ضعیف بودن اون ( به ناتالی اشاره کردم ) خراب شد 😡......اونوقت داری اینطوری باهام حرف میزنی؟؟؟....... گابریل : همه ما تو این نقشه سهیم بودیم ........ فیلیکس : هه..... میخواستم بازم سر بحثو با گابریل باز کنم که گوشیم زنگ خورد ..... مادرم بود !!!!.... لبخندی رو لبم نشست ☺..... واقعا دلم براش تنگ شده .... امید وارم زود تر کار گابریل تموم بشه و اون حلقه رو بهم بده .....بدون توجه به گابریل و ناتالی از اتاق خارج شدم تا بتونم با مادرم صحبت کنم ...... گابریل : آدرین خیلی دیر کرده!!!! ..... شب از نیمه گذشته..... ناتالی : میخواید برم و دنبالش بگردم؟؟؟..... گابریل : تو لازم نیست بری..... بهتره استراحت کنی .....بادیگاردشو میفرستم دنبالش .... ناتالی : اما من حالم خوبه ....فقط یکم احساس ضعف میکنم .... اما یهو سرفم گرفت و چند تا سرفه خشک کردم ...... گابریل : استفاده از معجزه گر طاووس تورو ضعیف، کرده ..... اون داره از روحت تغذیه میکنه ..... نباید زیاد ازش استفاده کنی .......
ناتالی : من همیشه در کنارتونم..... حتی اگه قرار باشه بمیرم ..... ________________________________ کاراپکس : بعد از رفتن لیدی باگ و بقیه از پیشمون، کت نوار تغییر شکل داد ....... وقتی فهمیدم کت نوار آدرینه اونقدر شکه شدم که تا چند دقیقه تو بهت بودم و اصلا نمیتونستم تکون بخورم یا حرفی بزنم ..... به معنای واقعی کلمه خشکم زد ..... آدرین داره تو سکوت و به آرومی کنارم راه میره .... کوامیش پلگ از وقتی که آدرین به حالت اولش برگشته داره غذا میخوره و به قول خودش تجدید نیرو میکنه ....واقعا غذایی بد تر از این پیدا نمیشد؟؟..... پنیر بد بو ....خیلی بد بو ..... اصلا آدرین چطور این همه پنیرو تو لباسش جاداده؟؟!!!!..... آدرین: حالم خیلی بهتر شده ..... دیگه اون درد قبل رو حس نمیکنم ...... نمیدونم چطور سر صحبتو با کاراپکس باز کنم ..... ابن سکوت داره عذابم میده ..... علاوه بر این احساس میکنم ناراحته...... کاراپکس.... اتفاقی افتاده ؟؟؟.... من کاری کردم که ناراحتت کرده ؟؟؟...... کاراپکس: معلومه که نه !!!! چرا باید ناراحت باشم 🤔...... آدرین: پس چرا اینقد ساکتی ؟؟؟ کاراپکس : من فقط یکم تو شکم .....آخه آدرین اگراست.....پسر بزرگترین طراح مد ..... کت نوار باشه؟؟؟..... آدرین: خب .... اره من کت نوارم.....میدونی هیچکس تا به حال هویت منو نمیدونسته .....تو اولین نفر هستی .....
کاراپکس: پس باید خیلی خوشحال باشم که این فرصتو داشتم تا هویت تورو بدونم😏.... آدرین: تو منو یاد یه نفر میندازی!!!!...... کاراپکس: اون کیه ؟؟؟؟..... آدرین : دوستم .... اسمش نینوئه...... کاراپکس : اااااا....... من میخوام هویتمو به تو بگم ...... آدرین : چی ؟؟؟!!!! 😰😰اما مگه لیدی باگ بهت این اجازه رو داده ؟؟؟؟؟...... پلگ: مثل اینکه موضوع داره جالب میشه 😮😮......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییی پارت بعدی😁💕
مرسی
زود پارت بعدو میزارم
خیلی زود بعدی رو بزار.🥺😍🤩
باشه 😄
عالی بود
ممنون 😍
عالی بود آجی
مرسی 😘
عالی بود دمت گرم
ممنون 😄