
از زبان مرینت من از آدرین خوشم اومده امروز می خوام برم پیش مادر تا بهش خبر بدم سوار کالسکه شدم رفتم قصر مادر ، مادر اونجا نبود یک مردی اونجا بود تا به حال ندیده بودمش بیشتر پسر بود گفتم: ببخشید شما؟ گفت: ببخشید اعلی حضرت من توسط شاه گالبریل فرستاده شدم گفتم: برای چه کاری ؟ گفت: برای کمک به شما و خواهر هایتان گفتم : خیلی خب من نیازی به کمک ندارم بهتره برید پیش خواهرم آلیا به دست نگهبان دادم و برگشت و گفت: راستی اسم من نینو است
از زبان نینو اسمم رو گفتم و همراه نگهبان پیش پرنسس آلیا رفتم پرنسس آلیا تا منو دید گفت: اوه شما؟ گفتم : من توسط شاه گابیرل فرستاده شدم تا به یکی از پرنسس های سیراپ کمک کنم پرنسس مرینت منو فرستاد پیش شما پرنسس آلیا گفت: خیلی خب باید میز غذا رو برام بچینی گفتم: بله سرورم
از زبان مرینت مادر رو پیدا کردم و گفتم: من از آدرین خوشم میاد و برای این عموی حریصم می خوام زود تر ازدواج کنم یکدفعه کیلویی اومد و گفت: میشه منم با پرنس فیلیکس ازدواج کنم و کاگامی هم با لوکا مادر گفت: اشکالی نداره اگه اینطوری دوست دارید ازدواج کنید باید صبر کنید که آلیا هم انتخاب کنه و با هم براتون عروسی بگیرم گفتم : باشه مامان ما به آلیا کمک می کنیم
یه کم بریم جلو حدود یک هفته بعد از زبان آلیا نینو خیلی خوبه خیلی کمک می کنه ازش خوشم اومده میز شام رو چید و صندلی رو برایم عقب کشید تا من بشینم بعد شروع به شام خوردن کردیم برایم شامپاین آورد من شامپاین رو برداشتم و خوردم و یکدفعه تهش یه چیزی دیدم تا تهش خوردم بعد لیوان رو برعکس کردم یه حلقه تهش بود گفتم: بله بله
از زبان مرینت من به همراه آدرین روی تختم در قصر مادر نشسته بودم یکدفعه در باز شد و آلیا و نینو داخل شدند آلیا گفت: اعلی حضرت اگر اجازه دهید من با آقای نینو ازدواج کنم گفتم: بله بله سه روز دیگه مراسم برگزار می گردد
سه روز بعد همه ی قصر ها تزین شده بود مراسم اصلی در حیاط بزرگ وسط قصر ها برگزار میشد همه ی اهالی شهر سیراپ و نالیم آمده بودند پرنسس ها پیش خدمتکارهایشان آماده می شدند و خدمتکار ها هم در قصر ملکه پرنس ها را آماده می کردند پرنس ها سوار کالسکه ی مخصوص خود شدند و به مراسم رفتند و در جایگاهشان ایستادند بعد خواهر ها دست در دست هم از راهروی بین مهمان ها گذشتند و رو به روی عشق خودشان ایستادند(لایم و کامنت فراموش نشود😉😘🥰)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
چقد قشنگ 😍
عالیبیییییی😍
بعدی منتشر شد
عالیییی بود ولی یک چیزی
اینکه اگر به رمان نوشتن علاقه داری نباید شرط بزاری اما اگر به خاطر دیگران این کار میکنی میتونی شرط بزاری. من چون به رمان نوشتن علاقه دارم بدون شرط گذاشتن رمانم رو مینویسم
تو تستچی آره به خاطر بقیه می نویسم
اوکی
با این حال عالی بود
بعدی رو تازه منتشر کردم
هولاا
عااااااآااللللللللللللللی پارت بعد
بعدی منتشر شد به تازگی
چشم الان میرم نگاه کنم
عالللللیییییییی. منتظر پارت بعد هستم
انتشار پارت بعد رو اطلاع می دهم
عروسی مرینت و آدرین
عروسی آلیا و نینو
عروسی لوکا و کاگامی
عروسی کیلویی و فیلیکس