متاسفم بابت نبود قسمت دوم😢
با سروصدایی از بیرون چشماشو باز کرد کشو قوصی به بدنش داد و روی تخت نشست.
چند ثانیه طول کشید تا فضای اطرافشو درک کنه اون دیشب تو اتاق ریوجین خوابیده بود و الانم مسلما منبع این سرو صدا ها یونگیه! دوباره خودش روی تخت انداخت و سرشو زیر بالش برد تا صداها کمتر بشه اما بعد از چند دقیقه در باز شد و بعدش یونگی خودشو محکم پرت کرد رو جیمین جیمین مشتی به کمرش زد و خودش کنار کشید
"مرتیکه غول صفت فکر کردی خیلی وزنت کمه خودتو میندازی رو منه بدبخت؟"
یونگی کنارش به کمر دراز کشید و به سقف چشم دوخت
"خستمه جیمین"
جیمین یه ابروشو بالا انداخت
"کی بود دیشب از ده شب خوابید تا صبح صداشم در نیومد؟"
یونگی خندید و با ابرو به جیمین اشاره کرد
"خب معلومه پارک جیمین"
جیمین با پاهاش یونگی رو از تخت پرت کرد پایین و گفت
"گمشو پایین ببینم مرتیکه غول من دیشب تا ساعت یک بیدار بودم "
یونگی همونطور که از جاش پامیشد گفت
" خیلی دلم برا زنت میسوزه که قراره شوهر وحشی عین تو گیرش بیاد بدبخت یخورده لطافت به کجات برمیخوره؟"
جیمین تو دلش پوزخندی زدو بعد رو به یونگی گفت
"شاید من اصلا نخوام ازدواج کنم"
یونگی خمیازه بلندی کشیدوبعد گفت
"پاشو بریم صبحانه بخوریم "
جیمین نوچ نوچی کرد و گفت
" ببین دهنش سه متر باز میشه انگار سه شبه نخوابیده"
یونگی دهنشو بست و پوکر به جیمین نگاه کرد
"باز خودمو پرت میکنم روتا! لنتی اصلا باخبر شدی من دیشب ساعت سه رفتم بیمارستان شیش برگشتم؟"
ابروهاش بالا پرید انقدر خسته بود که سرش به بالش نرسیده بیهوش شده بود. خودشو بیخیال نشون داد و پشت کرد به یونگی و دوباره چشماشو روهم گذاشت
"خب وظیفته. نکنه باید بیام بهت جایزه بدم؟"
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
منظورم مینویسی بود🤝🏽😐
عرررررررر بهترین داستان ها رو مینویسم ولله🥲🤌🏼
😂😂😂💜مرسی لاو این یکیو گفتم متفاوت مینویسم... این نه تفاوته اصن
لطفا دو رو بنویسسسس
نوشتم رد کرد یه خلاصه ازش. میزارم
عالی بود😐🤝🏽✨
سپاس😐👌🏻
واوووو فوق العاده بود عاجی ಥ‿ಥ♥
میسییی🥺✌🏻
سلام جینجو کوچولی من، حالت خوبه؟ میدونم دست تو نیست و ناظر باید منتشر کنه، ولی من تا پارت دو رو نخونم این پارت سه و چهار رو اصلا نگاش نمیکنم.
خیلی ببخشید که اینکارو می کنم جینجو کوچولو.
😊😍😘😘دوست دارم خیلی زیاد.
نامه را اینگونه به پایان می رسانم، دوست دارتو آجی آرام😂😂😂😂😂😂
موفق باشی
سلام آرام جونم
عیبی نداره من دارم اینارو میزارم که وقتی پارت دوم اومد انتظار نکشین واسه اگرت های بعد و آماده داشته باشین
و دوست دارم احساستونو نسبت به خط به خطش برام بگین🥺💜🎈
بعد از اینکه پارت دو اومد و خوندمش و پارت های بعدی هم خوندم، ححتما درباره خط ب خطش برات می نویسم
عاااالی بود خیلی قشنگ بود
ای بابا همش اومد به غیر از پارت دو 😂😐🔪
ممنون عاجی
امروز برای بار هفتم هشتم گذاشتمش خدا کنه تایید شه
ایشالله عجبا نمد چرا ممتشر نمیکنن دو سه تا داستان دیگه هم میخونم اونا رو هم نزدیک یه هفته است تایید نمیکنن 😐😢
عالی بود 👏
من منتشر کردم داستان تو ☺🤗
خیلی لطف کردی عزیزم🥺🥺🥺میشه قسمت دومشم ببینی میتونی پیدا کنی یا نه؟