عشق عجیب من به تهیونگ ۳

خب بریم سراغ داستان در پارت قبل خوندیم که نایکا از دسته او مرده فرار کرد یک نکته اسم اون مرده کای هستش بعد از اینکه کای رفت و درو بست رفت و بعد ۳۰ دقیقه برگشت اومد تو اتاق و به نایکا گفت من دام میرم خرید سعی نکن فرار کنی نایکا یه پوز خندی زد و گفت اخه چجوری میخوام برم وقتی دیت و پام بستس کای گفت درست میگه من گفت بهتره حتی تو فکرشم نری😏

وقتی رفت به زور دستمو و پامو از داخل صندلی بیرون کشیدم بعد سنجاقی که رو سرم بود در اوردم کردم داخل قفل در باز شد بعد یه نیشخندی زدم گفتم الکی نمیگن این فیلما به درد ادما میخوره نگا کن در باز شد😂😂 بعد با پای بستم درو زدم کنار

بعد نشستم رو زمین بعد پامو میکشیدم رو زمین و از پله میشستم و سر میخوردم به زور رفتم تو اشپز خونه وایسادم بعد چاقو رو برداشتم دست و پامو بباز کردم بعد خواستم از در برم بیرون که دیدم در بستس

بعد رفتم سمت پنجره دیدم بستس بعد یه سنگ بزرگ تو گلدان در اوردم زدم شیشه رو شکوندم بعد یه شیشه رفت دو دستم بعد لباسمو جر دادم دستمو باهاش بستم البته شیشه رو در اوردم

بعد همین طوری از سمت خونه دور شدم که یه تابلو زده بود شیله فهمیدم اینجا شیلس بعد دیگه دوساعت بود در رفته بودم که یه ماشین دیدم رفتم گفتم وایسا گفت دخترم چیشده گفت ببخشید موبایلتون رو میدید گفت باشه شماره ی تهیونگ رو گرفتم جواب داد گفت

با گریه و هق هق گفتم تیونگ گفت نایکا گفتم تیهونگ لطفا کمکم کن گفت چیشده نایکا گفتم کای و چانیول بعد از اینکه رفتم خونه دزدیدنم گفت بگو اونجا کجاست گفتم شیله😢😢😢

خب اینم از این پارت ببخشید یادم رفت یه نکته بگم که در پارت بعد میفهمیم کای چه مشکلی با تهیونگ داشته

پارت بعد رو خیلی زود میزارم لطفا دنبال کنید

امیدوارم خوشتون اومده باشه و داستان خوب باشه

لطفا کامنت بزارین و نظرتون رو بگید و اگر اشکالی داشت بهم بگین تو کامنت ها و در پارت بعد درستش میکنم.