7 اسلاید صحیح/غلط توسط: 🍉So🍉 انتشار: 3 سال پیش 238 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب همونطور که گفتم این داستان قراره طولانی تر شه خودمم نمیدونم تا کجا پیش میریم ولی فعلا از داستان لذت ببرین
فیک 💖جیمین💖
ژانر عاشقانه🎵 هیجانی 🎼
شخصیت ها جیمین🎏 لیا🎻
تعداد پارت :نا معلوم
آهنگ پیشنهادی من dope نمیدونم ترکیب خوبی میشه یا نه ولی به امتحانش می ارزه 😂
خب بریم سر وقت داستان 🌈
@ممم....من یه جورایی پسر طبیعتم * آخه این اصلا با عقل جور در نمیاد @ چرا * آآآخه تو میگی مادر پدرت طبیعتن @فکر نمیکردم داستانش از اینجا بیرون نرفته باشه خب به هر حال اگه دوست داشته باشین برات تعریف میکنم .سرم رو به نشونه تائید تکون دادم *بله به شدت منتظرم .آه عمیقی کشید@خب داستان من یعنی داستان طبیعت از اونجایی شروع میشه که پدرو مادر من از درواز رد میشن و وارد اینجا میشن از اینجا خیلی خوششون میاد ولی مثل بقیه آدما اینجا رو خراب نکردن از هدیه های خود طبیعت استفاده کردن از برگ ها برای فرش و وسایل دیگه استفاده کردن از نخ ابریشم برای خودشون لباس بافتن و همه اینا هم باز هدیه طبیعت بود اونا موظب بودن کوچک ترین اسیبی به اینجا نرسه و حتی مراقب بودن راز های اینجا رو نفهمن طبیعت هم برای تشکر بهشون قدرت های عجیبی داد اون قدرت ها با خون اوناها یکی شد بعد از مدتی اولین پسرشون به دنیا اومد و همینطور تا رسید به من پنجمین پسرشونم * یعنی تو بردار و خواهر هم داری @ نه فقط برادر *چندتا@شیش تا چهار تا بزرگتر دوتا کوچیک تر * واووو@اره اما همه چی انقدر خوب پیش نرفت
بین ما فقط من اینجا رو دوست داشتم فقط من بودم که با عشق اینجا زندگی میکردم بقیه برادرام با زور این جنگل و این زندگی رو تحمل میکردن ما هر کدوم نیرویی منحصر به خودمون داشتیم نیرویی بی پایان برادر بزرگم قدرت آب دومی قدرت خاک سومی صوت چهارمی سنگ سومی نور دومی باز کردن دوازه ای به دنیا های متفاوت اولی سرما و من هم باد این هفت قدرت در کنار هم قشنگ بود تا اینکه یه روز همه چیز عوض شد برادر بزرگم تصمیم گرفت که بره و با بی توجهی به دلتنگی های ماه با در وازه ای که دومین برادرم براش باز کرد از جنگل رفت اما قبل از رفتن بخش بزرگی از قدرتش رو به من داد و تقریبا بدون قدرت رفت کم کم همه به طبعیت از بزرگترین بچه رفتن اما همه قبل از رفتن قدرتشونو به منن میدادن تا وقتی آخرین فرزند هم رفت فقط منو پدرو مادرم موندیم و بلخره من تنها شدم اونم با این همه قدرتای عجیب غریب خیلی طول کشید تا بهشون عادت کنم ولی حالا همه چیز فرق کرده تقریبا پنج سالی میشه که هیچ کدومشونو ندیدم
از شنیدن داستان جیمین اشک تو چشمام جمع شد @نه ..نه ناراحت نباش چون منم ناراحت نیستم *چطوری ناراحت نیستی @ خب همه ما حق انتخاب داریم و من خوشحالم که برادرام به آرزوشون رسیدن و البته منم موندم اینجا چون انتخواب خودم بود *چقدر جالب @ هی هی میخوایی یه چیز عجیب ببینی * اره . چند قدم عقب رفت و با سرعت وسط رود خونه پرید از ترس تو خودم جمع شدم ولی با صداش به خودم اومدم @ لیا چشمامو باز کردم روی آب وایساده بود روی سطح آب بدون اینکه حتی موج کوچیکی روش ایجاد بشه با حاله نه .مات و مبهوت به کاری که جیمین چند ثانیه قبل کرده بود خیره شدم @ هی لیا دوست داری یه کم خوش بگزرونیم . دستش رو روی آب رود خونه گذاشت و در چشم به هم زدنی لایه یخ نسبتا کلفتی روی آب بست اومد سمت من و منو با خودش روی یخ برد با هم اسکی رو یخ می کردیم و در همین حال هم میرقصیدیم خیلی حال خوبی بود
یه مدت بعد همونطور که دست منو گرفته بود به یه سمت دیگه جنگل رفت منم همراهش رفتم دیگه خسته شده بودم نشستم رو زمین که گفت @لیا خسته شدی * آه آره خیلی . خنده ریزی کرد و از سمت دیگه جنگل یه گوزن بزرگ قهوه ای و زیبا بیرون اومد بود من روی پشتش بودم و جیمین بلند به بلند به من میخندید که از دیدن اون گوزن بزرگ که منو پرت کرد و پشتش نشوند مثل کچ سفید شده بودم *ججج...ججججیییی..ممممییی...ننن کمک
@واییی لیا باید قبافتو ببینی خیلی خنده دار شدی
*هههه خندیدیم حالا میشه به من کمک کنی ..آروم اومد نزدیک گوزن و دستی روی مو های پشتش کشید و جلوی من نشست @مگه نگفتی خسته شدی هومم
* چرا ولی اینکه نمیتونه راه بره . نیشخندی زد @ نمیتونه . و همین کلمه کافی بود تا گوزن شروع به دویدن کنه از ترس اینکه بیفتم بی اراده دستام رو دور کمر جیمین حلقه کردم @ او لیا تو میترسی * خخخییییللللیییی . وحلقه دستم رو محکم تر کردم خندید و به راهش ادامه داد کمی که جلو تر رفتیم ترسم ریخت ولی همچنان دستم رو روی شونه هاش گذاشته بودم جنگل به طرز سحر آمیزی زیبا بود بدون هیچ حرفی بیشتر به داخل جنگل میرفیتم و هر چند قدم یکبار از دیدن اون همه زیبایی ابراز تعجب میکردم جیمین پسر خوبی بود دوست داشتم بهش کمک کنم دلم میخواست یه کاری کنم دوباره کنار برادراش باشه شاید یه روزی تونستم این کار رو براش بکنم 💖
ممنون که خوندین 💞
امیدوارم لذت برده باشین 🎤
یه سوالی چند وقته ذهنمو در گیر کرده 👈👈
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
عالی بود
ج چ ۱ : آره ولی کوتاه توی یوتیوب هست
ج چ : نمد والا
ممنون که خوندی اره سوزانا ۱۵ 😊