سلام عزیزان
آلیا:که دیدم مرینت پدر و مادرش را بوسید و ازشون خداحافظی کردی و با چند نفر سوار یک ماشین مشکی رنگ خیلی گرون شد و رفت و مامان و باباش هم کمی گریه کردند و رفتن توی خونشون نمی دونم چرا اما یه حس خیلی بدی بهم دست داد داشتم می رفتم که موبایلم زنگ زد برداشتم نینو بود گفت سلام آلیا کجایین چرا نمیاین؟
آ:من تا چند دقیقه دیگر می رسم
ن:آلیا چی شده چرا صدات اینجوری؟
✌🏻این جا با داد حرف می زنه
آ:نینو گفتم میام اونجا می گم حالا ولم می کنی
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
عالی بود پارت بعدی
عزیزان لطفا به داستان شاهزاده ایرانی شن های زمان را هم دنبال کنید
سلام عزیزان من تا عصر پارت دوم را می نویسم
عالیییی بود منتظر پارت بعد هستم