#تو...همونی هستی که دیشب کمکم کرد مگه نه ؟
سوهو : آره.
مامان : شما هم دیگه رو می شناسید ؟
#دیشب که جودی یعنی گربه ام زخمی شده بود اتفاقی با ایشون برخورد کردم و کمکم کردن.
مامان : که اینطور...سوهو باید خسته باشی یونسوک اتاقتو بهت نشون میده.
#من هنوز غذام تموم نشده هاا.
مامان : یونسوککک.
#پوففف...دنبال من بیا.
سوهو سری تکون داد و پشت سره من اومد رفتیم طبقه ی بالا اتاقی که رو به روی اتاق من بود رو بهش نشون دادم.
#اینجا اتاقته امیدوارم راحت باشی.
سوهو : خیلی ممنون...حالا میشه بری بیرون می خوام یکم بخوابم.
چه بی ادب.
#امم باشه.
چرا از رنگ چشمام تعجب نکرد؟؟
وایسا باید ازش بپرسم.
#رنگ چشمای من باعث تعجبت نشده ؟
سوهو ابرویی بالا انداخت.
سوهو : کارای مهم تر از چشمات دارم دختر جون.
بعد شونه هامو گرفت و برگردوند سمت در و رسما منو از اتاق انداخت بیرون بعد درو بست.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
38 لایک
پارت بعدی کی میاد عاجی
امشب حتما می زارم اجی💖
اها مسییی
راستی من اسمتو یادم رف میگی دوباره
اسمم هستیه
اوک
خیلی قشنگ بود تو فوق العاده ی ❤❤❤❤
عالیییی بود عاجولکم🥺💚🍭.
خیلی خوب شده🥺💚🍭.
خیلی عالیییی بود آجییییی
🌹🌷🌺❤💞💕💟
خیلی خفن هست😜
عالی بود آجی جونم❤🌹🍃
هیی خیلی قشنگ بود😁
احساس میکنم....
نگران نباش از اون حدسام نیست ولی احساس میکنم فوق العاده میشه.
عاللییی پارت بعدیو کی میزاری
عالیییی اولین لایک و کامنت😎😹❤💚💋💋