چون خیلی اصرار کردید پارت یک رو گذاشتم ولی دو روز نیستم
تیک تاک ساعت هر لحظه بیشتر رو مخم رژه می رفت و داشت عذابم می داد یه دفعه صدای زنگش بلند شد با تعجب سرمو بلند کردم، یعنی به این زودی وقتم تموم شد ؟
با حرص دندون قروچه کردم و سرمو محکم کوبیدم روی میز(خود درگیری محظ😹)مامان اومد تو اتاق و روی تختم نشست و با چشمای ریز شده حرکاتم رو رصد کرد.
مامان : وقتت تموم شد.
#می دونم.
مامان : برگه رو بده.
#نوموخوام.
مامان : لجبازی نکن.
#لطفا یه شانس دیگه هم بهم بده دیشب خواب موندم و نتونستم زیاد این درس رو مرور کنم😑
مامان : این آخرین فرصتیه که بهت می دم باید سره وقت برگه رو بهم تحویل بدی.
با ذوق بالا پایین پریدم و گونه ی مامان رو بوسیدم.
#می تونم امشب برم بیرون ؟
مامان : نباید خیلی دور بشی فهمیدی ؟
#باشه.
مامان لبخندی زد و از اتاق خارج شد.
خودمو روی تختم پرت کردمو به سقف اتاقم خیره شدم من هیچ دوستی نداشتم هیچ کس منو نمی خواست و همه اش بخاطر رنگ چشمام بود.
اونا فکر می کردن من شیطانم یا یه همچین چیزی ولی اینجوری نیست من یه دختر عادی هستم که دوست دارم باهاشون ارتباط برقرار کنم...هه گفتم عادی من کجام عادیه رنگ چشام...
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
47 لایک
واییییی پارت اولش که خیلیی خفن بود 🤩😎❤️❤️
آجی میدونم داستانات رو درباره اکسو مینویسی میشه عکس های شخصیت ها رو هم بذاری که اگه بعضی ها اکسوال نیستن ، متوجه بشن ؟
عالیه فقط اون پسره کیه؟خیالی از خودته؟
مرسی عزیزم💖
کدوم پسره ؟
💜
هیچی عزیزم اولش فکر می کردم سوهو یک پسری خیالی از خودته ولی وقتی خوندم فهمیدم از اکسوعه😅
خب دختره میتونه لنز بزاره😹
منم تو همین فکر بودم . راس میگه خا😐
عاجوووو عالیییی😻💚
محشره ❤❤❤❤
مرسی گلم💖
هوراااا اومد پارت اول🤗
عالییییی❤😹💋
پارت دومش رو کی میزاریی
امشب وقتم ازاده می زارمش
عالللللییییییی حتما ادامه رو بنویس
واقعا چجوری انقد ایده های قشنگ به ذهنت میرسه
میسییی عزیزم نظر لطفته😘💖
به نظرت داستاناز اکسو بنویسم لایک میخوره❤🌦
تو داستان نویس خوبی هستی مطمئنا اگه بنویسی مثل اون یکی داستانت یه چیزه خیلی خوبی در میاد من حمایتت می کنم💙💜
مرسی آجی جونم❤☁️