سلام عزیزان♥️♥️♥️♥️♥️
مرینت🗣:جکسون با آقای مدیر رفتند به اتاق مدیریت من هم رفتم جلوی در مدرسه مامور ها هم داشتند از حالت آماده باش خارج میشدند که برگشتم و پشتم را دیدم جکسون داشت می آمد طرف من وقتی دید من برگشتم قدم هایش را تند تر کرد و به من رسید من هم برگشتم و پشت سرش راه افتادم تا اینکه سوار یکی از ماشین های سازمان شد و من هم سوار همان ماشین شدم و ماشین به سمت شرکت راه افتاد
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
کم مینویسی😐💔
لااقل زود بزار😐💔
سلام عزیزم من هر روز یک تست می نویسم بعدشم من کلاس هشتم هستم و کلی درس دارم باید به درس هایم هم برسم
منم هشتمم خو. باشه
سلام عزیزان اگر فالور هام بالا تر برود من یک داستان دیگر می نویسم البته داستانم میراکلس نیست و اصلا راجب مرینت و آدرین نیست
عالی بود
پارت بعدی لطفا 😊
سلام عزیزان من تا فردا صبح پارت بعد را می نویسم
سلام من خیلی دوست دارم بنویسی ولی خب اینجوری خودت اذیت میشی