ستی کجاست ؟😂😂😂😂

وای انقدر خوشحال شدم که این بخش معرفی اختیار شد . قشنگگگگگ زوق کردم😂

حالا این که چرا ستی نیست . ستایش یه خاله و شوهر خالمون میگه مامان و بابا حالا چرا ؟ چونکه ستایش تا 10 سالگی که پیش پدر و مادر واقعیمون زندگی کرد خیل زیاد فشار عصبی بهش وارد میشد و داشت دیوونه میشد😂😂

حالا دیوونه نشد اما حالا شما میگید الان میگه افسرد شده . ولی نهههههههههه ستایش به عمرش افسرده نشده . وقتی 10 سالش بود خیلی زیاد جلو جمع تحقیر شد و خب میتونم بگم پدر و مادرمون به عنوان فرزندشون بهش نگاه نمیکردن ( خدایی این چه جمله ای بود؟)

خاله و شوهر خالم هم ستایش رو خیلی د.ست داشتم و ستایش 4 سال ایران نبود و تایلند بود . فکر کنم خیلی بهش خوشگذشته که به زبان تایلندی علاقه مند شده😂😂حالا این ستایش موقعی که اومد ایران با تستچی آشنا شد و برای اسباب کشی که اومدیم تهران در واقع محبور شد بیاد پیش مامان بابای اصلیمون ( اه دیوونه شدم از بس گفتم مامان بابای اصلیمون )

تمام این شوخی هایی که میگه مامان و بابا باهام میکنن در واقع خاله و .... ( حوصله ندارم کامل تایپ کنم ) . حالا خاله و .... به همراه ستیی رفتن تایلند تا یه سری کار های اقامتی رو انجام بدن و ستی تا 4 روز دیگه میاد . این کارها هم برای انه که ستی تو این مدت شهروندی تایلند رو گرفت و جز شهروند ایران نبود . حالا میخوان ایرانیش کنن😂😂فقط یه چیزی بگم . این که ستایش واقعا سختی زیاد کشیده و در همه جمع ها تحقیر شده . حالا من نمیفهمم این چرا افسرده نمیشه؟

در ضمن تو فکر یه داستان جدیدم . یه سری لقب میخوام برای داستان . بهم بگین لقبتون توی داستان چی باشه . باااااااای