فف وان دایرکشن

زین:کدوم از شما ها شونه ی منو برداشته؟/نایل:🙄🤭/زین:نایل😡نایل:عه اصن کی گفته دست منه؟🙄/لیام:من میگم/نایل:اه😑/زین:شونمو بدهههههههه/نایل:بیا بابا لوس😒با اون موهای 🤣🤭زین:مو های؟😡/نایل:(میره تو اتاقش و درو قفل میکنه)/زین:اره فرار کن😏🤭/هری:پسرا چخبرتونهههه،عین بچه ها با هم دعوا دارن😑🤦🏻‍♂️

زین:به من ربطی نداره من فقط شونمو خواستم/هری:باشه باشه فقط داد نزنین خواهشاااا/لیام:تو که داری بدتر از اونا داد میزنی هری:خب من خواستم حرفم واضح باشه و همه بشنون 😁/لیام:اهان😐/لویی:من گشنمه/هری:بله تازشم من مدل صدام اینجوریه/لویی:من گشنمه/لیام:چطور تا دیروز صدات اینجوری نبود/لویی:من گشنمه پسرا/هری:بود/لویی:من گشنمههههههه

لیام:وسیله ای وجود داره به نام یخچال /هری:و تو هم دست و پا داری /لیام: در نتیجه میتونی بری یچیزی برداری بخوری لویی:ممنون از راهکارتون😐/(زین میاد تو)/(نایل عطر زین رو میزاره رو میز و میشینه)/زین:ممنون😑/نایل:خواهش😁/لویی:یخچال خالیه/(هری یه ساندویچ میده به لویی)بفرما بخور/لویی:هیچوقت این لطفتو فراموش نمی😭(ساندویچشو میخوره)

هری:بخور بخور😐/زین:اه دیدین چیشد؟🤦🏻‍♂️/لیام:چه گندی زدی باز؟/زین:فردا باید برم تست بدم الان دارم اماده میشم😐💔/نایل:میگما/ زین:هیس😐💔/نایل :لویی میدونستی شاید منم گشنم باشه؟/(هری یه ساندویچ میده به نایل) تو هم بخور😐🌯 نایل:مرسیییی/هری:خواهشششش

زین:به منم یه ساندویچ بده هری/هری:ای باباااا خودتون برین بردارین/زین:باشه باشه اصن من میرم بیرون تاکو بخورم😏🤭/هری:لااقل بگو لطفا/زین:فعلا خداحافظ✋🏻/هری:سس میخوای؟/زین:نه/(هری به زین هم یه ساندویچ میده)/زین:ممنون😂💙/هری:خواهش😑🤍

لیام:هری!/هری:چیههه نکنه تو هم ساندویچ میخوای؟😑/لیام:نههههه/هری:پس چیه؟/لیام:تاکو تاکو/هری:تاکو کجاستتتت لیام:رو میز/هری:وای آرهههههه(میره تاکو هارو میخوره)/لویی:پسرا نظرتون چیه بریم بیرون؟🤩/همه ی اعضا:بریمممم/لویی:پس بریم اماده شیم ۶ راه بیوفتیم/زین:من امادم پس ساندویچمو میخورم تا شما میاین

هری:منم زود اماده میشم وایسین تاکومو بخورم میام🤤/لویی:باشه (لیام و نایل و لویی میرن اماده میشن)لیام:هری! هنوز تاکوتو نخوردی؟😦/هری:اوخ اوخ اومدم (تاکوشو میچپونه تو دهنش و میره حاضر میشه)بریممم/(همه سوار ماشین میشن)

(لویی میشینه پشت فرمون و رانندگی میکنه) خب کجا بریم؟/لیام:بیرون دیگ/لویی:خب کجای بیرون؟/لیام:نمد/هری:بریم تاکو بخوریمممم/لویی:همین الان ساندویچ خوردیما هرچند که من هنوزم گشنمه/نایل:منم گشنمه🙂/لویی:پس میریم(رانندگی میکنه سمت رستوران مکزیکی) رسیدیم!/هری:یوهووووو/(میرن تو) زین:۱۰ تا تاکوی بزرگ با ۵ تا نوشابه/گارسون:۲۰ دقیقه ی دیگه اماده میشه😌/زین:اوک ممنون 🙂

(تاکو هاشون میاد و شروع میکنن به خوردن)/هری:تاکو جونم دوباره به هم رسیدیم/زین:طبیعیه😐/لیام:اره خیلی زیاد😐/نایل:هری تو هنوزم تاکوتو نخوردی😐 معلومه اصن تاکو دوست نداری که انقد اروم میخوری😏/(هری سریع تاکوشو میخوره)بریممم (میرن ساحل) زین:من میخوام بپرم تو آب🤩شیرجهههه🏊🏻‍♂️/نایل:منم میام😃شیرجه🏊🏻‍♂️ (هری و لویی و لیام بسکت بال بازی میکنن)🤽🏻‍♂️🤽🏻‍♂️🤽🏻‍♂️(شب میشه)/هری:پسرا دیگه باید بریم خونه/لویی:اره بریم/(لباساشونو تو رختکن عوض میکنن و میرن تو ماشین)

مرسی که تا اینجا داستانمو خوندی🤍🥰 اگه میخواین قسمت های بعدی رو هم بزارم تو کامنتا بگین😉💙