10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Samurai انتشار: 4 سال پیش 747 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام دوستای گلم.تست قبلیم برای نظر دادنتون یک بیت شعر نوشتم تا نظر بدین.پس لطفا نظر بدین.❤❤❤❤❤❤❤
از زبان آلفرد:افسرده شدم.دیگه کلا هیچ حسی به هیچی ندارم.دوست دارم یک معجزه اتفاق بیفته.اگه یک معجزه اتفاق بیفته تا ابد از خدا ممنون میشم.حوصلم سر رفت.تلویزیون رو روشن کردم.اخبار داشت میگفت دقایقی پیش مقبره مارکی د لافایت برای چند دقیقه نورانی شد و سپس نور محو شد.آیا این یک اتفاق ساده است؟آیا اتفاقی خواهد افتاد؟میخواستم تلویزیون رو قطع کنم که یهو خبرنگاره گفت خبر جدیدی به دستمان رسید.ساعتی پیش چند نفر از آدم های مشکوک به مدل معروف فرانسوی آدرین آگرست و همسر ایشون سوء قصد کرده و همسر ایشون به شدت مجروح شده بود و احتمال مرگ ایشون خیلی زیاد بود.
تا میخواستم تلویزیون رو خاموش کنم خبرنگاره گفت ولی ایشون به شکل معجزه آسایی نجات یافته و زنده هستند.دکتر ایشون هم می گوید این یک معجزه بوده.همینکه این رو شنیدم داشتم از خوشحالی بال در میاوردم.یهو یکی در زد.رفتم و در رو باز کردم اون کوین بود.کوین گفت به به آقای آلفرد کلاغا انگار خبرای خوبی رسوندن.بی اختیار پریدم بغلش و گفتم آره خبر های خیلی خوبی آوردن.ولی توی تعجبم!مرینت چجوری زنده هست؟کوین گفت اخبار میگه دکتره هم شکه شده که چجوری اون زنده هست.من گفتم مطمئن بین این دوتا یک رازی وجود داره.وگرنه به همین راحتی انسان مرده زنده نمیشه که.کوین هم تایید کرد.
از زبان مرینت:اوه اوه اوه خبر زنده شدن من چه بمبی تو جهان ترکونده.آدرین گفت آره بابا ولی من اصلا اهمیت نمیدم مهم اینه که تو زنده ای و این از همه چیز برام مهمتره.من گفتم آدرین برای منم مهمترین چیز اینه که تو زنده باشی و من کنار تو تا ابد با هم باشیم.آدرین گفت من بهتره برم ببینم فلورانس چطوره.من گفتم منم میام.آدرین گفت نه تو هنوز حالت کاملا خوب نشده تو باید استراحت کنی.من گفتم نه من باید ببینمش و ازش تشکر کنم.اگه اون نبود نه من اینجا بودم و نه تو اینجا بودی.آدرین گفت راست میگی ولی الان باید استراحت کنی تشکر باشه واسه بعد.منم گفتم باشه قبوله.آدرین گونم رو بوسید و رفت.
از زبان آدرین:گونه مرینت رو بوسیدم و از اتاقش رفتم بیرون.رفتم به سمت اتاق فلورانس.میخواستم برم تو که پرستار گفت اوه آقای آگرست ایشون بهوش اومدن.من گفتم واقعا؟ودویدم سمت اتاق.در اتاق رو باز کردم و دیدم که فلورانس نشسته رو تختش.رفتم پیشش و دستش رو بوسیدم.فلورانس گفت آدرین ول کن این چه کاریه میکنی.من سریع رفتم تو بغلش و گفتم تنها دلیل خوشحالی من الان تویی.تو کسی هستی که عشق منو برگردوندی.فلورانس گفت من فقط به خاطر تو و مرینت اینکار رو نکردم.من به خاطر خودم اینکار رو کردم.من گفتم به خاطر خودت،نمیفهمم چی میگی؟فلورانس گفت بزار برات توضیح بدم.
از زبان فلورانس:حدودا صد سال پیش منم مثل تو عاشق کسی بودم.اسمش رزیتا بود.من و رزیتا خیلی هم رو دوست داشتیم.ما دوتا با هم تو محفل هنر های جادویی آشنا شدیم.من از همون اول عاشقش شدم.ما جون خودمون رو برای هم میدادیم.محفل هنر های جادویی محفلی بود برای کسایی که میخواستن جادوگری بلد باشن مثل ورد هایی که من میخونم.رزیتا خیلی از من بهتر بود ولی من اصلا بهش حسودی نمیکردم.ما دو نفر اونقدر پیشرفت کردیم تا اینکه شدیم ارشد های محفل.توی کتابای قدیمی گفته بودن که هر صد سال یک بار یک هیولایی میاد که میخواد جهان رو فتح کنه.همیشه هم ناموفق بود و محفل جلوش رو میگرفت.ولی وقتی صد سال پیش دوباره برگشت خیلی قدرتمند شده بود.ما هم با اون مبارزه کردیم.ولی تمام محفل نابود شد و فقط من و رزیتا زنده موندیم.رزیتا مجبور شد از فن مخفی که هم جون اون هیولا و هم جون استفاده کننده رو میگرفت استفاده کرد و مرد و من تنها شدم.
از زبان آدرین:واقعا متاسف شدم.فلورانس گفت ممنون.من گفتم اون هیولا هر صد سال یکبار میاد؟فلورانس گفت بله چطور؟من گفتم تا وقتی که هیولا بیاد چقدر مونده؟فلورانس گفت بزار حساب کنم.وای نه.من گفتم چیشد؟فلورانس گفت تا اومدن هیولا فقط یک ماه مونده.من گفتم چی؟یک ماه؟یعنی چی؟یکماه تا اومدن هیولایی که میخواد دنیا رو فتح کنه مونده و تو الان داری اینو به من میگی.فلورانس گفت خب تازه یادم اومد چیکار کنم خوب.من گفتم خوبه یکماه مونده.نمیدونی از کجا میاد.فلورانس گفت نه هربار از یک نقطه جهان میاد.من گفتم میتونی حدس بزنی تا الان کجا ها نرفته؟
فلورانس گفت فقط یکجا مونده که اون تو عمرش اونجا رو اصلا ندیده چون ما نزاشتیم حتی بره اونجا.من گفتم کجا؟فلورانس گفت شهری که تو خوب میشناسیش یعنی پاریس.من گفتم چی؟پاریس؟وای نه یعنی شانسم نداریما دقیقا جایی که ما خیلی دوستش داریم.باید هرچه سریع تر به مرینت بگم که یکطوری جلوش رو بگیریم.فلورانس گفت عمرا بزارم دخالت کنین من سریع اون ورد رو میخونم و هم من و هم اون هیولا میمیره.من گفتم نه لمرا بزارم تو اونکار رو بکنی.فلورانس گفت نه من نمیزارم شما دخالت کنین.من یکم فکر کردم و گفتم ما لاکی چارم کفشدوزک رو داریم.اگه بتونیم اون هیولا رو بکشیم امکان برگشت محفل و آدم هاش وجود داره مثل قضیه استاد فو و معبد نگهبانان معجزه گر.فلورانس گفت به یک شرط.منم گفتم چه شرطی؟فلورانس گفت اگه این نقشه جواب نداد من کار خودم رو میکنم قبوله.من گفتم قبوله.
از زبان مرینت:همینکه آدرین از در رفت بیرون گوشیم زنگ خورد.اون آلیا بود.گوشی رو جواب دادم.(علامت مرینت$علامت آلیا#)$سلام آلیا چطوری؟چه خبر؟#من خوبم دختر تو چطوری؟تو اخبار شنیدم به تو و آدرین حمله شده و تو داشتی میمردی پس چیشد؟$شانس آوردم که زنده هستم وگرنه الان مرده بودم.#خوشحالم که خوبی دختر مراقب خودت باش بای.$بای.گوشیم رو قطع کردم.همینکه گذاشتمش پایین مادرم زنگ زد.$الو مامان سلام.#الو مرینت حالت چطوره؟خوبی؟کجات تیر خورد؟آدرین چطوره؟$مامان نفس بگیر یکم بزار من جواب بدم بعد سوال بعدی رو بپرس.من خوبم آدرین هم خوبه.نگران ما نباشین.#لطفا دفعه بعدی مراقب خودتون باشین.$باشه خداحافظ#خداحافظ دخترم.آخیش یهو آدرین اومد تو و گفت......
مرینت مرینت یک اتفاق بد قراره بیفته.از زبان آدرین:همه چیز رو برای مرینت تعریف کردم.مرینت جا خورد و گفت وای چه اتفاقی داره میفته بدبختی ما رو میبینی.از اتاق رفتم بیرون و به دکتر گفتم که این دوتا کی مرخص میشن؟دکتر گفت الان میتونن مرخص شن.هر دوتا مرخص شدن و برمشون خونه.فلورانس گفت ببخشید دیگه دارم مزاحم میشم.من گفتم مزاحم چیه؟مرینت دم گوشم گفت خوب آقای آدرین تختا رو فروختی میخوای کجا بخوابونیش؟من گفتم برشون گردوندم.مرینت داشت شاخ در میاورد.رسیدیم خونه.فلورانس رو بردم اتاق خودم و وسایلم رو بردم اتاق بزرگه.مرینت رو هم بردم اتاق بزرگه و گذاشتمش رو تخت و بهش گفتم حق نداری تکون بخوری.مرینت گفت باشه عشقم من از اینجا تکون نمیخورم.مرینت گفت وسایل من رو هم بیار اینجا.من رفتم و وسایل مرینت رو هم آوردم اینجا.یهو زنگ در خورد از آیفون نگاه کردم و گفتم وای خدا اینا اینجا چیکار میکنن.......
آنچه خواهید دید:مامان بابا شما اینجا چیکار میکنین........عروس گلمون حالش چطوره.......به به فلورانس خوشحالم که خوبی.......هنوز نفهمیدین کی بود........هرکی بوده میخواست.........امیدوارم هرچه سریعتر جلوش رو بگیریم.........من هیچوقت از دستت نمیدم اینو بهت قول میدم..........منم کنارتونم و مراقبتون
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
سریع پارت بعدو بزار ولی نقش آلفردو کمرنگتر کن
عالی
حرف نداشت🌹
عالی
عالیییییییی
هر وقت این آنچه خواهید دید های تورو میخونم یاد جومونگ میافتم 😂😂😂
منم هر وقت آنچه خواهید دید های خودم رو میخونم یاد آهنگ جومونگ میفتم