یه شب میراکلسی پارت ۸

از زبان آدرین:دیدم مرینت داره گریه کنان میره دویدم سمتش گفتم مرینت چی شده؟ چرا داری گریه می کنی 😓 مرینت: هیچی نشده آدرین اصلا مهم نیست 😢 کاگامی منتظرته 😢 برو باهاش بستنی بخور😧

از زبان مرینت : این جمله رو گفتم و بدو بدو دویدم و رفتم آدرین:مرینت صبر کن😦 از زبان کاگامی:دیگه مشخص شد که آدرین اصلا به من علاقه نداره ببین من عاشق چه کسی شدم کسی که اصلا دوستم نداره😏

از زبان آدرین: یعنی مرینت از من رنجیده که اینجوری با من رفتار می کنه 😟 یعنی چی شده؟ کاگامی:آدرین 😏 عشقت یعنی همون مرینت چرا گریه می کرد چش شده بود 😏

از زبان آدرین: یعنی مرینت از من رنجیده که اینجوری با من رفتار می کنه 😟 یعنی چی شده؟ کاگامی:آدرین 😏 عشقت یعنی همون مرینت چرا گریه می کرد چش شده بود 😏

آدرین:چی داری میگی کاگامی من عاشق تو هستم نه مرینت😓 کاگامی:من رو بچه فرض نکن دیدم چجوری برای مرینت بال بال زدی😏 من برای تو فقط یه عروسک خیمه شب بازی هستم دیگه تمومه آدرین آدرین:چرت و پرت نگو کاگامی من عاشق تو هستم خب مرینت دوستمه وقتی دیدم اون جوری داره گریه می کنه نگرانش شدم 🙁

اینم از این پارت امیدوارم خوشتون اومده باشه😘 لایک و نظر فراموش نشه❤ تا پارت بعدی👋