
این اولین رمان میراکلسیمه پس اگه بد بود واقعا ببخشید
از زبان مرینت: از وقتی ۱۵ سالم بود ۵ سال میگزره و الان من ۲۰ سالمه.دیگه ادرین رو ول کردم و برام فقط یه دوسته و الانم طراح ادری بورژوآ هستم و خیلی دیر به دیر میرم پاریس . لوکا هم که دیگه یه خواننده ی معروفه و اونم فقط برای کنسرتاش میاد امریکا و من اونجا میتونم فقط ببینمش .امروزم مثل همیشه بیدار شدم و یه لاک قرمز زدم و یه لباس صورتی پوشیدم و یه شال طوسی انداختم دور گردنم و رفتم پایین از پله ها.((لباسش عکس تسته))
صبحونه خوردم و رفتم تو پارکینگ و به سمت شرکت راه افتادم . وقتی رفتم داخل شرکت همه یه جور عجیبی رفتار میکردن انگار قرار بود بریم جای دیگه ای . وارد اتاقم شدم و نشستم پشت میز طراحیم . که یهو
یه نفر موهام و کشید .پشتمو برگردونم ببینم کی بود مرینت:الیس ((الیس دوستشه که تو نیویورک باهاش دوست شده))الیس: واقعا ببخشید. ولی میدونی چقدر دیر امدی؟باید ۲ساعت پیش اینجا میبودی الان ساعت ۱۰ مرینت:اوه .امیدوارم که ادری عصبانی نشده باشه
الیس: چرا دقیقا ساعت ۹ عصبانی بود . شانس اوردی اخراج نشدیا مرینت:خب به هر حال من بهترین طراحشم . چجوری اخراجم کنه الیس:حالا اینا بخیال قراره بریم پاریس مرینت:چی؟ الیس: تازه قراره با شرکت گابریل اگراست مسابقه بدیم .این عالی نیست؟مرینت :نه اصلا الیس:چرا اخه؟تازه فردا میریم .مرینت:نه نه .من نمیام الیس:چرا؟ بگو دیگه هرچی باشه بهترین دوستتم از زبان مرینت:با جمله ی بهترین دوستتم یاد الیا و دوستام افتادم .ادرین که فکر میکرد فقط یه دوستشم ولی دوس*تش داشتم.کاگامی. حتی دلم برای نیتنم تنگ شده بود . الیس:مری؟حالت خوبه؟
مرینت: اره خوبم فقط یاد دوستام تو پاریس افتادم الیس:میگم تو چرا پاریس رو ترک کردی؟ و دیگه نمبخوای بری پاریس اگه هم بری فقط میری پیش مامان و بابات .من که مامانم تو یه شهر دیگست انقدر دیر بهش سر نمیزنم . الان تقریبا ۲ ساله نرفتی پیش پدر و مادرت مرینت:الیس تو از ۱۵ ۱۶ ۱۷ سالگیم هیچی نمیدونی تو فکر میکنی پاریس شهر عشقه چون توش بزرگ نشدی
ولی پاریس شهر عشق و محبت نیست .توش هیچی اونجوری که فکر میکنی نیست. زیاد فیلم رمانتیک میبینی؟بهت پیشنهاد میدم نبینشون .همچیشون دروغه .الیس:چرا اینو میگی؟ تو تا حالا فکر نکنم عا*شق شده باشی مرینت :چرا شدم .عا*شق ۳ نفر .ولی هیچکدوم احساسم رو بهشون نگفتم میدونی چرا؟ چون عا*شق یه نفر دیگه بودن و من براشون اهمیتی نداشتم من حتی عا*شق ابرقرمان هم شدم الیس:اونم ردت کرده؟
مرینت:نه ردم نکرده. الیس:پس چرا الان باهاش نیستی؟ مرینت: چون تو این دنیا نیست الیس: نیست؟منظورت چیه؟ مرینت:مرده*در حالی که اشک میریزه* الیس:ببخشید که ازت این سوال پرسیدم
مرینت:نه اشکالی نداره این مال خیلی وقت پیشه الیس:*در حالی که یه دستمال دستشه*بیا با این اشکات رو پاک کن مرینت: ممنون الیس:خیلی بده که باهامون نمیای مرینت:شاید بیام الیس:این عالیه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وقتی کت م.ر.د.ه آدرین چجوری زنده است؟:|
کت نوار چجوری مرده وقتی آدرین زندست ؟
چرا کت نوار تو داستانت مرده نکن اینجور
عالی بود ولی کت مرده بود؟😥
عالی طولانی کن داستانو
بعدیییییییییییییییییییییییییییییییی
تو برسیه