آقا خوبی بدی دیدین حلال کنین! فوش ازاد😅
روی تختم دراز کشیدم کوک قلب مهربونی داشت اولین بار بود میدیدم اینقدر تو خودشه!
روزا پشت هم میگذشتن کوک بیشتر وقت خالیشو با من میگذروند.
شب بود و همه تو سالن دورهم نشسته بودیم دوروز دیگه پرواز داشتم.
به کوک اسم فامیل یاد داده بودم و داشتیم اسم فامیل بازی میکردیم.
_کوک استپ!
کوک_اوکی!
_ننویس دیگه.
کوک_من دارم خطاشو میکشم بگو!
_مگه من حالو ام؟ داری مینویسی دیگه...
کوک_حالویی دیگه!
_عه هنوز داره مینویسه!
وی_بچه ها میاین فیلم ترسناک ببینیم؟
من_نهههههه!
کوک_اخ من هستم!
پرید رو مبل کنار وی!
نامجون_من نیستم!
بقیه موافق بودن و منو نامجون مخالفت میکردیم اما آخرشم مارو گذاشتن وسط خودشون تا مثلا نترسیم.
وسط فیلم بودیم حالا قیافه ها!
از راست اول جیمین:بالشو گرفته بود بغلشو یه جاهایی سرشو میبرد پشت بالش.
وی:پاهاشو تو شکمش جمع کرده بودو تا یه صحنه ترسناک میومد سریع میچسبید به کوک.(ببین عاشق کی شدیم ما)
کوک:_اغا من غلط کردم خاموش کنین این لامصبو!
من:همش داشتم میخندیدم آخه خیلی خنده دار بود.چطوری این روحه که کسی نمیتونه بگیرتش و دستشون از تنش رد میکنه میتونه چاقو دست بگیر سر یکی رو ببره؟ فکر کنم باید ساقی نویسنده رو پیدا کنم خیلی خفنه!
نامجون:😐
جین:یااااا خوردش؟یاااا کشتش؟ یاااااا داره چه غلطی میکنه؟
جیهوپم که بازو شوگارو با بالش اشتباه گرفته بودو تا میترسید بازوی شوگا رو چنگ میزد.
شوگاهم انگار صحنه به صحنشو حفظ بودخیلی عادی نگاه میکرد یه جاهایی هم چرت میزد.
وسطای فیلم یه دستی از پشت گردنمو تو دستش گرفت.
_کوک!دستتو بکش.
کوک_عه فهمیدی منم!
_اسکول که نیستم!
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
37 لایک
فصل دو رو کی مینویسی؟🙂 لطفا زود بنویس 😀 دوست دارپ عاشقتممممم
افسرده شدم🙂💔 میخوام برم بمیرم
فقط بلدی ادمو زجر بدهی آیا 😐🌸
بگم عالی بود:)💕
عررررررر و زهرمار😭😂😂😂
ای کاش پیشم بودی قشنگ سرت رو کچل میکردم مطمئن باش
😂😂😂خداروشکر نیستمممم وگرنه به دست تو جرواجر میشدم جوون مرگ شدن بددردیه☹️😂
عجب رسمیههههههههههه؛ رسمِ زمونههههههه… قصه ی برگ وُ باد خزونههههههه
میرن آدماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا… از اونا فقط؛ خاطره هاشون به جا می مونههههههههههه😭😭این داستانم به پایان رسیدددد اما من هنوز هستممممم😭😭میخوام بمیرمم😭بیام تو خوابت😐بکشم تو رو😐بهت بگممم:یه جوری میزنمت شهرداری بیاد با کاردک جمعت کنه هااا😑.بازم بگم من:خیلی بدی تو🥺بعدش عرررررر بزنم😐بهت بگم من:خیلی بیشوری 😐آقا اینا چرا بهم نرسیدن☹️من الان یه ماه افسرده میشم 😐
😂😂😂نه صبر کن هنوز افسرده نشو زوده!
هست حالا فصل دومشم
ببین اصلا نمیدونم چی بگم ،اول اینکه خیلی عالی بود اصلا فوق العاده بودش فقط خیلی بد تمومش کردی جا برا ادامه داشت به نظرم ادامش بده ،دایی مروارید فوت کنه،مروارید توسط نیما دزدیده بشه ،ته بیاد نجات بده بعد برگردن کره و .....ادامه ی ماجرو
هیییییی این همه خوندم که اخرش این بشهههههههه ؟!؟!؟!
نوووووووو
من درخواست یه پایان دیگه دارممممممم
هقققققققق
چشم 😂فصل دوم در راه است😂
حیحح
میشه واقعنی فصل دو داشته باشه ؟! هقققق😂🥺🥺🥺🥺💅
منم همنطور
فصل دو ننویسی می کشمتتتتتتتتتت😭😭😭😭😭🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪
زهر مار بیشور این همه منتظر موندم که اخرس اینجوری تموم شهههههههههه
خیلی بدی چرا اعتراف نکردنننن
عه تهیونگ که گفت بهشششش😂
شما نگران نباش نفس عمییییق!
مینویسم فصل دومشو
کی می نویسی😢
عالی بود
هر چقدر فح،،،ش بدم نمیشه چون تستچی قبول نمیکنه
ادامه دارد آیا
اگه نداره تو خوابت میام و میکشم
😆😅🤣🔪😇
چشم ادامشم میزارم براتون!
خیلی بدی خیلی خیلی بدی نمیشد مثل ادم ادامش بدی یا تهش شاد تمومش کنی مگه ما چه گناهی داریم کرونا ندیدن بی تی اس نداشتن ارمی بمب تست ها غمگین شما در موردشون دیگه چیزی ندارم بگم این داستانم به کسی معرفی نمیکنم
😐😐😐وااااای چرا ناراحت میشییییی؟
خب منکه نگفتم دیگه نمینویسم ک! فصل دومش تو راهه لاولی 😊💜
واقعا من نمی دونستم ببخشید واقعا ببخشید
میدونم آخه خودم نگفته بودم😂دوست داشتم ببینم عکس العملتون چیه وقتی ببینین اینجوری تموم میشه😜