
🍻😖🍻😖🍻😖🍻😖🍻😖🍻😖
صبح زود از 8واب بدتر شدم و دیدم جونگ کوک نیست با عجله از اتاق رفتم بیرون متوجه شدم که بوی غذا میاد وارد اشپز خونه ک7 شدم.دیدم....... بعله جناب جونگ کوک دست به کار شده و داره صبحانه درست میکنه رفتم کنارش و یه پس گردنی نثارش کردم😅+هی پسر تو مثلا مصدومیا😂_صبح بخیر.. ... عوض تشکرته😄+این به حساب سلام دیشبم 😌_اونموقع من عصبانی بودم 😒+منم الان عصبانیم😌_ خیلی خب بیا ببین چی درست کردم 😁😌+هر چی باشه از دست پخت من بهتر نیست😏_حالا ببینیم و تعریف کنیم😌...... وای چقدر دست دمپختک خوب بود خوشمزه ترین غذایی بود که تو عمرم خورده بودم کل غذا مو با اشتها خوردم اما برای اینکه کم نیارم گفتم+اصلا خوشمزه نبود😒_معلومه اگه جلوت رو نمیگرفتم ظرف هم میخوردی😂+نه خیر چون باید برم دانشگاه و درس بخونم باید صبحانه کامل بخورم 😏_خب اگه خوشمزه نبود یه چیز دیگه میخوردی😌+خ... خ.... خب نمیخواستم ناراحتت کنم😌_بعدش هم الان دیگه میخوای بری دانشگاه😏+مگه ساعت چنده😳_لا اجازه جناب عالی 10😅😁_چیییییییی😳_بعله😌+خب من امروز کلاس ندارم 😌_خب پس غذای من خوشمزه بود😌+نه خیرم نبود😒_بود+نبود_اه بی خیال باشه درست میگی حوصله کل کل ندارم 😒😅... اومم میخوای بریم بیرون؟؟ +نه خیر تو باید استراحت کنی😤_خیلی خب بابا چرا عصبانی میشی من رفتم استراحت تو هم ناهار امروز رو درست کن😉+باشه😘
موقع ناهار بهش گفتم.. +اوپا... من عصر میخوام برم بیرون...چیزی نیاز نداری برات بخرم_تنهایی؟؟ +نه.... با دوستم سوجی_همون که هفته قبل میومد پیشت؟؟ +اره تو از کجا میدونی؟؟ 😳_شبا که میومدم خونه میدیدمش😁+تو چطوری شبا میومدی خونه من متوجه نمیشدم🤔_شغلمه دیگه😁+اوه راست میگی... راستی میتونی منم بیاری پیش خودت.... لطفا🥺_آه... قیافت رو این شکلی نکن 😖... باشه ببینم چکار میتونم برات انجام بدم😉+مرسی 😘راستی نگفتی چیزی میخوای؟؟ 🤔_نه فقط مواظب خودت باش😉+چشم😘
عصر) ...... ساعت 5 بود سوجی دم در منتظر بود از جونگ کوک خدا حافظی کردم و رفتم.... *سلام 👋🏻+سلام سوجی جون خوبی*مرسی تو خوبی +اره خوبم *با داداش بزرگتر خوش میگذره... +اوهوم خیلی😁سوجی.. *جانم.... +نمیدونم چرا حسی دارم انگار واقعا برادر خودمه*تو خواهر برادر نداشتی بفهمی چه حسی داره+اره راست میگی پس چه حسیه🤔*نکنه..... 😉😁+نه خیرم... اه برو این مخ منحرفت رو یکم شست و شو بده😒*خیلی خب باشه بابا تو پاکی😏ایشششش😒+😒..... تقریبا دوساعت خردی کردن و گشتم گذار مون طول کشید بعد رفتیم توی یه کافه تا قهوه بخوریم.... +سوجی.. میگم.... به نظرت برای جونگ کوکی بخرم.. 🤔*مگه ازت خواسته چیزی براش بخری +نه ولی خب دلم میخواد یه چیز خوب براش بخرم😁*امممم خب من برای دونگ مین یه بار کلاه کردیم خیلی خوشحال شده بود تو هم براش کلاه بخر شاید خوشش بیاد 🤷🏻♀️+دونگ مین😳*اره اسم داداش من رو هم یادت رفته😒+یه لحظه صبر کن لی دونگ مین داداشته😳*وای ا. ت مخت تاب برداشته اره دیگه.... یعنی اون پسر خوشتیپه داداش توعه😳*تو مگه داداشم رو دیدی😶+آه... چیزه نه.... یعنی اره... دیشب
*دیشب... 😳+اره دیشب... *پس داداشم نصفه شب اومد بیرون اومده پیش تو😳+نه... نه.... پیش من نه اومد به جونگ کوک سر بزنه.... *اها... چرا مگه جونگ کوک چه مشکلی براش پیش اومده بود+زخمی شده بود😔*تو چکار کردی😳+هیچ زمخشری بخیه زدم*چطوری😳+وا اینو که دیگه یادمون دادن🤦🏻♂️*نه منظورم اینه که تونستی +اره... حالا بیخیال... تو اون دختره که داداشت ازش خوشش میومده دیدی*کدوم دختره😳+آه... پس از هیچی خبرنداری تو😒*از چی درست حرف بزن ببینم چی میگی+ ببین جونگ کوک یه خواهر داشته که تو دوران مدرسه با برادر تو همکلاسی بودن برادر تو از خواهر جونگ کوک خوشش میومده اما خواهر جونگ کوک برادرت رو دوست نداشته به خاطر همین جونگ کوک چند بار با برادرت دعوا کرده جونگ کوک میگه من خیلی شبیه خواهرش هستم.... خواستم بدونم تو اون دختر رو دیدی؟؟ خیلی دلم میخواد بدونم واقعا من شبیه اونم 🤔*اوه... که این طور برادرم هیچ وقت چیزی نگفته... حالا ازش میپرسه اسم خواهر جونگ کوک چیه؟؟ +نمیدونم😁*از دست تو😒... بعد از خوردن قهوه رفتم و یه کلاه خیلی قشنگ برای جونگ کوک خریدم.... وقتی رسیدم خونه
+اوپا... من اومدم _خوش اومدی من توی اتاقم.... یعنی از اون موقع از جاش باند نشده اه عجب تنبلیه😅+سلام_سلام بالاخره برگشتی😂+مگه چند ساعته رفتم بیرون _خودت ببین.... +وای ساعت9 عه😳_بعله..... نگران نباش غذا سفارش دادم😏+هوفففف... خب ..... بفرمایید_این چیه؟؟ +یه هدیه_به چه مناسبت🤔+هیچ همینجوری... _مطمعنی... +اره... _اما امروز یه مناسبته😁+چه مناسبتی... 😳من که خبر ندارم 😅_ امروز روز بی مناسبت😂😂+خیلی بی مزه ای😒_قیافت دیدنی بود اونجوری که تو شک بودی😁😅+شیطونه میگه.... 😒😒😒_شیطونه غلط کرد😂😌خب ببینم نونای خوشگلم چی خریده برام..... وااااااااای چه خوشگله مرسی خیلی بهش نیاز داشتم 😍😍😍+خواهش میکنم😒_پوکر نباش دیگه الان شام هم میرسه لباس هات رو عوض کن شام رو که اوردن صدام بزن بیام باهم شام رو بخوریم.. 😉
یک هفته بعد))))))............ یک هفته گذشت و جونگ کوک حسابی استراحت کرد... منم حسابی ازش مراقبت کردم😅_نونا.... +جانم... _اکشب یه دورهمی کوچولو با دوستام هست میای؟؟؟ فقط نه نگو😁_باشه.... No_ دارم میگم نگو.... +نگفتی به زبان های دیگه هم نمیشه گفت😅_سر به سرم نذار دیگه +باشه.... شب...... دارم اماده میشم که بریم اما یه حسی بهم میگه قراره یه اتفاقی بیوفته
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بعدییی
چشم😘🤟🏻💜
پارت بعد پلیزززززززززززز😢🥺
چشم حتما 😘
بزار دیگههه🥺🥺دلم میاد دل منو بشکنی
توروخدا 🥺
پارت بعدی پیلزززز
نه عزیزم🥺🥺💋توی بررسیه
ولیح کاس یکم غمگین بود آخرش🥺🎶
ای کاش میشد آنچه خواهد شد هم بنویسی حداقل یه امیدی داشته باشیم تا پارت بعدی🥺🥺
ببخشید عزیزم چون بداهه مینویسم نمیتونم از قبل چیزی رو مشخص کنم😂
داستانت واقعا عالیه 👌👌👌باید داستان نویس بشی😁😁پارت بعد لطفا😍😍😍😍😍
مرسی😘😍چشم حتما✌🏻
داستانت خیلی قشنگه خیلی قشنگه خیلی
مرسیییییییی😘😍✌🏻