نمیشد این بخش نباشه😐(چی ندارم بنویسم😂)
مرینت:هندزفریمو گذاشتم گوشم و شروع کردم به دوییدن یکم که رفتم جلو تر دیدم که یکی وایساده رفتم جلو تر دیدم ادرینه هندزفریمو از گوشم در اوردم و رفتم سمتش گفتم تو اینجا چیکار میکنی ؟؟ ادرین:منم میخواستم همینو ازت بپرسم تو اینجا میکنی؟؟ منو تو چقدر به هم برمیخوریم😂 مرینت:یکم عجیب نیس؟؟ هی تو سر راه من سبز میشی؟؟ ادرین تو دلش: وای نفهمه😨نفهمه دوسش دارم😨نفهمه دیوونشم😲😲گفتم خب من اومده بودم بیرون یکم هوا بخورم همین(با ته ته په ته میگه)ادرین:خونتون کدومه؟ مرینت:به پشت سرم اشاره کردم اوناهاش اونه ادرین:دیدم از هندزفریش یه صدای اهنگی میاد رفتم نزدیکش هندزفریشو گذاشتم تو گوشم صورتمو بردم نزدیک صورتش گفتم چه اهنگه غمگینی گوش میکنی مرینت:ادرین اومد نزدیکم با انگشتم صورتشو دادم عقب گفتم تو چرا انقدر رفتارت با من عجیبو غریبه؟؟
ادرین:کمرشو گرفتم چسبوندمش به خودم گفتم احتمالا باید برام مهم باشی😏 مرینت(هنوز چسبیده به ادرین):چشمم به پشت سر ادرین افتاد دیدم جک داره با ماشینش میاد(جک مرینتو دوست داره) از لج جکم که شده سر ادرینو گرفتم تو دو تا دستام و بوسیدمش ادرین:یهو دیدم اون منو بوسید شاخ در اوردم😨😨 مرینت:دیدم همراهیم نمیکنه لبمو ازش جدا کردم گفتم همراهیم کن نمایشیه اون پشت سرته و دوباره بوسیدمش ادرین:مرینت بهم گفت نمایشیه منم همراهیش کردم
جک:با ماشینم داشتم میرفتم خونه مرینت اینا که دیدم چییییی😡😡 مرینتو اون پسره دارن همو میبوسن😬😬به قیافه پسره که دقت کردم فهمیدم ادرین اگراسته اهههه نمیتونم کاری کنم اون نباید منو ببینه محلشون نذاشتم رفتم مرینت:صدای ماشین اومد که از کنارمون رد شد رفت منم دیگه ادرینو ول کردم هنوز نزدیک هم بودیم اون داشت یه جوری نگام میکرد که انگار ارامش گرفته بود ازش جدا شدم و گفتم اقا پسر ادرین:چیه؟؟ مرینت:هوا برت نداره هااا نمایشی بود ادرین:(با قیافه تعجب کرده نگاه کردن) مرینت:هندزفریمو گذاشتم تو گوشم و شروع کردم به دوویدن نمیخواستم برم خونه گفتم یکمی جک منتظر باشه😂
ادرین:مرینت رفت منم دستمو گذاشتم رو لبم و اون لحظه رو به یاد اوردم چه حس خوبی داشت😆😆 بازم میخوام😆😂(زیادیت نشه😒) مسیرمو سمت خونمون کج کردم و رفتم خونمون(نیم ساعت بعد)مرینت:از دوییدن دست کشیدم رفتم سمت خونمون درو باز کردم جک تو حیاط بود قمقمه ابمو برداشتم و همین جوری که راه میرفتم اب خوردم جک:مرینت اومد رفتم سمتش گفتم ادرین رفته بود رستوران مرینت:از اب خوردن دست کشیدم گفتم رستوران رفتن ادرین به من چه جک:با تو رفته بود مرینت:پس به تو چه جک:دم در تو خیابون اون چه کاری بود کردی😠 مرینت:من هر کاری که به نفع ماموریتم باشه انجام میدم و جوابی هم به هیچکس نمیدم فهمیدیییی😠😠😠تو کارای من دخالت نکن
جک:😠 مرینت: لوکا رو صدا زدم اومد پایین لوکا:سلام جک خبری برامون داری؟ چیز مشکوکی تو گوشی حسابداره پیدا کردی؟؟؟؟؟ جک:اره تماسای تلفنی زیادی با گری داشتن بیشتر از یه حسابدار و مدیرش انگار بگی یه کارای دیگه ای هم با هم انجام میدن تو پیاماشون هم گری بهش میگفت کاراتو درست انجام بده کسی نباید شک کنه و تهدیدش میکرد مرینت تو دلش:با حرفای جک مطمئن شدم گری و حسابداره با هم همدستن مرینت:خیله خب برو
لوکا:باید بریم سراغش مرینت:اره ولی الیا هنوز نتونسته ادرس خونشونو پیدا کنه گفتم وقتی چیزی فهمیدی بهم زنگ بزن هنوز زنگ نزده لوکا:باشه مرینت:رفتم تو اتاقم رفتم تو حموم یه دوش ده دقیقه ای گرفتم اومدم بیرون لباسامو پوشیدم داشتم موهامو با حوله خشک میکردم که گوشیم زنگ خورد الیا بود جواب دادم سلام الیا چی شد ؟ الیا:سلام همچیو فهمیدم تنها زندگی میکنه و یه خونه مجردی داره ادرسشم برات میفرسم مرینت:ممنونم تو بهترین دوسته منی😘 الیا:خواهش عزیزم😘 مرینت:با همون موهای بازو خیس(موهای مرینت بلنده) رفتم تو اتاق لوکا گفتم الیا بهم زنگ زد لوکا: رو صندلی پای کامپیوترم نشسته بودم که مرینت اومد گفت الیا بهم زنگ زد از رو صندلی بلند شدم گفتم فهمید خونشون کجاست ؟؟ مرینت:صدای اس ام اس گوشیم اومد گفتم اره اینا(نشون لوکا داد)لوکا:خب پس همین امشب باید بریم سراغش اماده باش.......(شب)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاااااااااااااااللی
ابجی من تست ساختم اما ثبت نمیشه همش اخطار میاد
باید چی کار کنم
خدایی تو این پارت چه اتفاقا نیافتاده که ما خبر نداریم
دهنم وا موند
نیکا جون ، تو خیلی خوب است میسازی
سلام نیکا ، میشه ابجیم بشی?
میخواستم بگم که من چجوری میتون تست بسازم؟؟
راستی داستانت عالی خیلی خوبه .
و لطفا جواب سوالم را بده.
سلام باشه اجی باش
نمیدونی چه جوری ته تستچی تست ایجاد کنی یا کلا درمورد تست ساختن سوال داری؟
داستانت حرف نداره ...عالی 👌
عالی بود
اجی عالی بوددد
عالی
عالی بود😍❣
عالییییی