
های گایز اینم پارت هفتم 😃😃خدمت شما و کپی ممنوع
ادامه ...👈🤗 💜: خب حالا نوبت منه بیق بیق الو سلام کلویی 😄 کلویی : سلام ماریتا 😃 چه طوری ؟ 💜: خوبم ممنون میگم میشه امردز ساعت ۴ همو ببینیم 😊 کلویی : البته 😘 فقط میشه من خواهرم زویی رو هم بیارم 💜: اوه البتهههه 😀 کلویی: مرسی میبینمت😉 بای 💜: بای خب کار منم تموم شد .🖤: خب نوبت منه بیق بیق الو سلام فیلیکس ☺ فیلیکس : سلام آدرین خنگ 😂😂 🖤: زهر مار میگم پسر ساعت ۴ هستی 😉 فیلیکس : البته میبینمت بای 😃 🖤: بای بیق بیق الو سلام نینو نینو : سلام پسر 😝 🖤: میگم نینو امروز ساعت ۴ هستی بریم خوشگذرونی فیلیکسم میاد ها نینو : ایول آره میام فعلا 🖤: فعلا خب مال منم تموم شدش 🧡: خب حالا تلفنو بده نوبت منه بیق بیق الو سلام کیریس کیریس: سلام پسر 😊 🧡: میگم ساعت ۴ وقتت آزاده بیای بریم بیرون ☺ کیریس : البته 🧡: اوکی فعلا کیریس : فعلا بیق بیق الو سلام لوکا لوکا : سلام داداش چه خبرا ،؟ 🧡: سلامتی میگم ساعت ۴ میای بریم خوشگذرونی 😃 لوکا : البته 🤩 خب فعلا 🧡: فعلا خب مال منم جور شدددد ❤: عالیههه خب رریم آماده بشیم ساعت یه ربع مونده به پنجه 😬 🖤: نترسید بابا مامان اینا که صد ساعت بعد آماده میشن امیلی و سابین : بچه هاااااا ما آماده اید بیاید بریممم همه : چشم ❤: پس صد سال دیگه ها 🤣🤣 🖤: 😶😶 خب بریم دیگه همه : بریم ❤: آماده شدم یه شومیز خال خالی مشکی و صورتی پوشیدم موهامم بافتم یه رژ صورتی هم زدم یا یه شلوار لی و رفتم پایین و ماریتا هم یه شوییشرت و شلوار لی پوشید که رنگ سوییشرتش بنفش بود با ستاره های زرد و یه رژ بنفش زده بود موهاشم باز بودن ❤: دلبر شدیا 😏 💜: مقسی

🖤: تاب مشکی با پنجه ی گربه پوشیدم با یه شوار مشکی و رفتم پایین و آدریا هم یه سوییشرت قهوه ای و یه شلوار مشکی پوشیده بودش رفتم پایین و مرینت رو دیدم وایییییی چه خوشمل شده بود 🤩🤩 🧡: وایی با آدرین رفتیم پایین ماریتا رو دیدم پرنسسم چه زیبا شده بود😍 امیلی : بریم همه: بریم 🖤: با بچه ها تو پله های ایتالیایی رم قرار گذاشته بودیم ( یکی از جاهای دیدنی ایتالیا هست و واقعی هست ) رسیدیم اونجا بچه ها اونجا بودن .. { این علامت هارو به حفظید چون خیلی مهمن😉 زویی: 💛 کلویی : 🐝 فیلیکس :👑 کیریس : 💎 عالیس : 💙 لوکا : 🐍 آلیا : 🦊 نینو : 🐢) رسیدیم اونجا..... ( یه توضیحی بدم همشون شوخ طبع و مهربونن و منفی نیستن ) 🐢: سلام رفیق 🖤: سلام نینو😉🤝 👑: سلام جنا ب آدرین و نینو خان 🤣 یه وقت مارو تحویل نگیرین ها 🐢🖤: ای حسو ( و همو بغلیدن ) امیلی و سابین : مامیریم دور بزنیم شما هم که پول دارین برید کیف کنید فعلا 😊 همه : خدافظ بعد از بغل و روبوسی .... ❤: رو به فیلیکس و لوکا و کریس و نینو کردم و گفتم سلام من مرینتم و برنسس کشور فرانسه و اینم ماریتا خواهرم هست و اینم دوستم عالیس و آلیا هستن و اینا هم کلویی و زویی دوستای خواهرم هست ☺ 👑🐢🐍💎: اوه سلام برنسس ( و تعظیم کردن) و خوشبختیم ❤: ممنونم 😊 خب بیاید بریم توراه ..... در حال دور زدن.... 🐢: هی اونجا رو اون ادواردوست بهترین بستی های ایتالیایی رو داره بریم بخوریم همه : البته 🐍: بدجور جذب کلویی بودم دختر خیلی زیبایی بود 😄 🖤: دیدم فیلیکس زل زده به عالیس و نینو هم به آلیا رفتم از پشت زدم تو سرشون 🐢👑: آی چته 🖤 : بی ادبا چرا زل زدین به دختر مردم 🐢👑: آخه خیلی جذابن 😍😍 🖤: خب حالا برید گم شید بچه پرو ها 🐢👑: ایش ضدحال عوض کمکشه 🙄😐 💎: محو زویی بودم دختر خیلی خوبی بود و تو را داشت آواز میخوند عاشقش شده بودم 💖 🖤🧡: دخترا ما پسرا الان برمیگردیم شما برید پیش عمو ادواردو تا بیایم دخترا : باشه خب پسرا رفتن یه جایی... 🖤🧡: ببینم شماها هم عاشق اونا شدیم مگه نه ؟ همه : آره ولی ماهم میدونیم عاشق اون دوتا خواهرید ها 😏 🖤: خیلی خب مایه نقشه داریم که به اونا برسیم ببینید اول باید باهاشون بستنی بخوریم و بفهمیم چه جور آدمی رو دوست دارن پایه اید 😎 همه : ایول آره دخترا : پسرا کجایید بیایددددد پسرا : اومدیم اومدیم ( عکس صفحه کیریس و عالیس )
رفتن پیش ادواردو 🐢: سلام ادواردو ادواردو : سلام به به نینو واین خانم زیبا کی هستن ؟ 🐢: خب ام 🦊: سلام من آلیا هستم 😊 ادواردو : خب یه عشق خالص دو طرفه بفرمایید بستی عسلی برای چشماش و قهوه ای به رنگ پوستش 😉 🐢: ممنونم ادواردو ادواردو : خب نفر بعدی کیه ؟ اوه شاهزاده آدرین و برنسس مرینت از دیدنتون خوشحالم 🖤❤: ممنون ادواردو ادواردو : ( رو به آدرین ) عشقی خالص و یک طرفه که پنهان شده خب یه اسکپ بلوبری به رنگ چشماش و یه اسکپ به رنگ تمشک برای موهاش ☺ 🖤: ممنون ادواردو تو هم احساس تو درون آدم هارو میفهمی عین آندره ی ما ماهم تو فرانسه کسی رو داریم که بستی عشق به بقیه میده🙂 ( و به ترتیب فیلیکس و عالیس گرفتن بعد لوکا و کلویی و بعد کیریس و زویی) ادواردو : عشقی کمی دوطرفه ولی طرفه کسی بیشتره ( رو به ماریتا و آدریا) یه طعم بلوبری به رنگ چشماش و فیروزه ای به رنگ موهاش 🧡💜: ممنون ادواردو ( و همه رفتند تو پله ها بشینن و بستنی بخورند ...
۹رفتن روی پله ها ... همونا که گفتم بهتون درحال بستی خوردنن..... 🖤: خیلی ناراحت بودم بعد از حرف آندره 😔😔اون گفت عشق یک طرفه یعنی مرینت منو دوست نداره 😟 ❤️: دیدم آدرین توفکره و ناراحته و اصلا بستنی نمیخوره فقط من میخوردم🙁 🐞: مرینت مرینت ❤️: بله تیکی ؟ 🐞: به منم بستنی بده خب ❤️ : اوخ ببخشید بیا 🐞: ام چه خوشمزست😋 ❤️: تیکی به نظرت آدرین چرا تو فکره🙁🙁 🐞: نمیدونم 🐾: وایی اون تیکی بود همون کوامی که هزارسال پیش عاشقش بودم ولی مارو جدا کردن😮😧 وایی پیش مرینته پس نفسم پیشمه 😍 ❤️: تیکی قایم شو کار دارم🤫 🐞: باشه مرینت 😊 ❤️: دست گذاشتم روی شونه ی آدرین ... آدرین😕 🖤: تو فکر بودم که دستی نرم و گرم روی شونم حس کردم 🤨 بله کی بود ؟ ❤️: من بودم چرا توی فکری مشکلی پیش اومده😊😕 🖤: میدونی راستش خب ... 😞 ❤️: درک میکنم نگو منم مجبورت نمیکنم😊 🖤: ممنون😔😊
........ مدونی آدرین یکم مریض شده😁 سابین : گفتم دروغ ... نگوووووووو تام : چه خبرتونه مثلا خوابیم ها امیلی خانم بهش قضیه رو بگید دیگه😫😫 امیلی و سابین :😳😳 حرفای مارو از کجا میدونید؟ تام : صداتون تا اون ور دنیا میاد سابین : باشه باشه شب بخیر عزیزم برو بخواب☺️ تام : شب خوش ....... سابین با صدای آروم...... میگی حالا یا یه کاری کنم صدام تو جهان پخش بشه 🤭 امیلی : خب خب عین بچه گیاتی یه زره هم عوض نشدی😩 سابین : خب حالا بگو امیلی : خب ببین اصل قضیه اینه که آدرین ع... سابین : آها آدرین عروسک میخواد😄 ( قیافیه من :😳😳 آخه پسر به این نره خری عروسک میخواد چیکار😂😂) امیلی : آخه مگه بچست 😳😳 سابین : آره راست میگی خب پس چیه ؟ امیلی : بابا نمیزاری بگم که ببین آدرین عاشق سابین : چه عالیییییی عاشق کییییی؟ امیلی : میزاری بگم یا بخوابم 😖😫 سابین :غلط کردم بگو
بعد از خوردن تموم بستنی هاشون .... امیلی و سابین : خوش گذشت 😏 همه : بله چه جورم 🦊: مادر من میاد دنبال ما دخترا شما هم برید امیلی : خیله خب عزیزم 😊 🐍: خواهر منم میاد الان دنبال ما پسرا فعلا امیلی : خدافظ (بعد از رفتن همه ) ماریتا و آدریا ومریو آدرین بدویید سوار ماشین بشید 🧡💜🖤❤️: چشم ..... تو ماشین...... امیلی : دیدم آدرین تو ماشین ناراحته دلم براش سوخت 😔 سابین : دیدم امیلی به آدرین نگا میکنه و ناراحته حتما اون میدونه چرا آدرین ناراحته باید باهاش صحبت کنم😕..... تو خونه همه تو اتاقا بعد شام....... ❤️: شبه همه بخیر و چراغ خواب رو خواموش کردم 🖤💜🧡: شب بخیر ... تو اتاق سابین .... سابین : باید موضوع رو از امیلی بپرسم ☹️ چون هنوز تو خودشه ... امیلی امیلی : بله سابین😄 سابین : میگم برای آدرین مشکلی پیش اومده که اون و تو انقدر ناراحتید🤨 امیلی : ام خب نه 😅 چیزی نیست سابین : به من دروغ نگو من تورا میشناسم و چشات اینو نمیگن😤😠 امیلی : باشه بابا میگم چرا عصبلنی میشی🙄راستش
امیلی : اون عاشق مرینته سابین : چییییییییی😳😳😳😮😮
میدونم جای بدی کات کردم تا پارت بعد باییییی😝😝
چالش : از اسمت رو میخواستی عوض کنی چی میذاشتی ؟🤔🤔
چالش رو جواب بدیدا😉😉👋👋👋💕💕
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
چ: اما ، هرماینی ، مارینت 😌😌
چ: آنه ، سارا ، آندرومدا
ج چ: ترلان 😍
خیلی داستانت قشنگه من تازه باهاش. اشنا شدم
امیدوارم خوشت بیاد☺
جانا میدوستم😐✌🏻
عالی بود
ممنون
عالیییییییی بود .بعدی
خیلی ممنون 💕😄
عالییییی نپص😘🌸💖
مقسیییی😘😘 ولی تو اول بخون😂😂
خوندم 😐 بیشعول پارت بعدو بزار😐
فوق العاده از ۱ تا ۱۰ بهش
۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ میدم 😂😐☺🥰😊
فکر نکنم همچین عددی بین ۱تا ۱۰ باشه 🤣🤣خیلیییی منونم🤩🤩
فوق العاده
عالی بود پارت بعد رو سریع بزار
حتما🤗
عالی پارت بعد رو سری بزار
باشه حتما