
های:) میدونم خیلی دیر گزاشم ساریಥ⌣ಥ خب برین بخونین:)

میا= هردوتاتون میتونین میا صدام کنین👩🏻🦯😔✊🏻 یجی=ت نمیگفدی هم میا صدات میکردیم😐🙂👀 میا= خو دیه تل لشتو گم کن دنبال دارو بگرد\: جاستین= یجی اوضا خیته بیا جیم شیم😔✊🏻👩🏻🦯 یجی=ಠ_ಠباااوشه بَ بَ همین ک رفتن میا درد وحشت ناکی رو توی دندونش احساس کرد(اخه چرا دندونಠ_ಠچیز دیگه ای نبود بزارم؟؟؟ಠ_ಠ) فقط جلوی دهنشو گرفته بود و سعی میکرد نفس بکشه و حداقل جیغ نزنه چون بد میشد... بعد ی مدت دردش اروم شد... *از زبون میا* با خودم گفتم تا اونا بیان حوصلم سر میره ک😐😔حالا چی کا کنم؟! اینجا ک چیزی نیس.. گوشیم! اره گوشیم کووو! عاهااا پیداش کردم😐💦💎 ک یهوووو...!!!!😐
ک یهوووووو.....!!!!!😐 ی بچه کوچولو ک بهش میخورد سه سال داشع باشه جلوی در اتاقم مونده بودو خشکش زده بود😐🕸🕷ذهنشو خوندم... ازم میترسید فک میکرد من هیولام😐💦 انگاری زیادی ازم میترسه😐💦ودف فرزندم😐🕸😔ک یهو با ترس و پاهای لرزون تا جایی ک میتونست سرعت دویید و رفت😐💦🕷عوکی ولشکن😔💦💨🐩 بریم اینیستا ببینیم چ خبره ک... ~شب~بودو اون دوتا گو*ز نخودی😐(اصتلاح خودمه😐✊🏻) هنوز نیومده بودن ک بححححلحححح کو*ن عن*یااا اومدن😐💔💨🐩 داشتن نفس نفس میزدن😐💔 گفدم=چیه چرا نفس نفس میزنین\:😐🦦
یجی= ما برای دزدین این خون خودمونو پا*ره کردیم بد ت این جوری میگی\: جاستین= هوففف حالا اشکالی نداره اونو بیار بده بهش تا بخوره👩🏻🦯 میا= عاقای نابقه میخوای جلوی همهی مردم عادی خون بخورم\: فک نمیکنی یکم زایَس\: جاستین=(چرا همش یاد جاستین بیبر می افتم؟!😐❓⁉🎲) اوه شت... عوکی بریم بیرون♟🧩🛹😐 یجی= ب چ بهونه ای اونوخ؟!\: جاستین شماها ایده ای دارین بگین خوووو\: همه ساکت موندن و فقط با نگاه های تیزشون همو فحش کش میکردن-.- ک ناگهااااانننننن....!!!!!
ک ناگهاااااااانننننن....!!!!! همشون باهم زدن زیر خنده و داشتن از شدت خنده زمینو _ تختو_میزو همه چیو گاز میزدن😐✊🏻💨🐩(وات د فاز😐❓) ک میا در حال جر خوردن میگه= ما.... *اندکی پار*ه شدن* داریم... ب چی میخندیم؟؟؟؟!!!!😔🤣😂😂😂😂😂 بعد این حرف میا همه بیشتر جر میخورن😔😐😂😂🤣
میا= عوکی بده من زیر بلوزم قایم میکنم میرم دسشویی... اونجا پادزهرو میخورم👩🏻🦯🦦فق اینکه مطمعنی این کار میکنه؟ یجی= شک نکن😔😎😉👍🏻 میا دوباره درد دندونش شرو میشه* جاستین=بدو بده بهش😐👩🏻🦯💨🐩 یجی اروم نزدیک میا میشه و جوری ک بقیه نفهمن اونو میده ب میا و میا هم سریع اونو قایم کرد و در حالی ک از درد ب خودش میپیچید رفت ب سمط دشوری😔😐 جاستین گف= میگم... یجی بهتر نیس باهاش بری؟\: انگاری حالش خیلی بده😓😭اون داره درد میکشه😭😭 یجی= بااوشه بابا فقط خفه شو:| و بدون اینکه بازه جاستین چیزی بگه میره سمط میا... ولی میا رفته بود تو اتاقک دشوری و در حال باز کردن کیسه خون بود... وختی خونو خورد یهوووووووو.....!!!!!!😐💨🐩
انتظاز داشتین اینجا ادامش باشه؟😐💨🐩 تا پارت بعدی در کنجکاویو جهالت ب سر ببرید😐👍🏻🧩 من خیلی برای این پارت زحمت کشیدم و چند بار هم رد شد😭😔💔امید وارم ایندفه رد نشه چون چیز بدی نداره واقعن😔💔 خب لایک و کامنت اختیاریه ولی وختی تا اینجا اومدی ینی دوس داشتی... و اینکه ب وجدان خودتونم بستگی داره... چون من هم لایکام خییلی پایینه هم کامنتا😔💔💦ولی بازم دارم ادامه میدم👩🏻🦯.. بایییی:)👐🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من دوس دارم داستانتو🙂❣
لدفن ادامه بده💪✌
ج چ:هردوتاش ولی کره بیشتر
تنکصصصصصಥ⌣ಥواقعن مرسی بلخره داستانم یدونه طرفدار پیدا کرد😂💔💨🐩