10 اسلاید صحیح/غلط توسط: لیدی 🖤 انتشار: 3 سال پیش 498 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام لطفا لایک کنید نظر ها هم که زیاد نیست 🙁💔 ولی بازم اون هایی که منو حمایت و همراهی میکنن خیلیییی ممنونم😘😘🤩 و این پارت به خاطر اونا میزارم من گفتم با ۱۵ تا لایک ولی دارم با ۳ تا لایک میزارم امیدوارم خوشتون بیاد برید لذت ببرید❤
اول بالا رو بخون که مهمه 🤗😘 بزن بعدی که ادامس😗👈
🧡🖤: چی 🖤: یهو دیدم اون ببر نارنجیه دوید سمتم منم هی دور خونه فرار میکردم همه هم که: 😂😂 اینجوری بودن یهو دیدم رسید بهم و پرید روم منم جیغ میکشیدم که یکهو دیدم 🤢🤢 لیسم میزد کمک این ببر کدوم یکی از شماست منو نجات بدید 😑 ❤: هی لاری پسر خوب من بیا اینجا ببینم 😍 🖤: دیدم مری گفت لاری پسر خوب من بیا اینجاو ببره دوید رفت بغل مرینت 😶 پس ا.ین ببر توعه ❤: آره این پسر ناناس منه🤩 🖤: اوه چه عالی😬 🧡: وارد عمارتشون شدیم خیلی بزرگ بود و زیبا گه منو آدرین دوتا ببر دیدیم ببر نارنجیه گذاشته بود دنبال آدرین ماهم که از خنده غش کرده بودیم 😂😂 که دیدم ببر سفید آروم اومد پیش من و آروم خودشو به من مالید منم نازش کردم 😊 که دیدم اون ببر نارنجیه مال مرینته پس اینم مال ماریتاست 😍 💜: کاری دختر قشنگم بدو بیا اینجا پیش من 🧡: دیدم ببره رفت پیش ماریتا پس دختره این ببره ناس امیلی: ببر هاتون هم لنگه ی خودتونن مال مرینت شیطون و مال ماریتا آروم 😏🤣🤣 💜❤: مااینیم دیگه 😎 یکی از خدمتکار ها : ملکه سابین شام حاضره لطفا بفرمایید سابین : خب بیاید بریم سر میز شام تا من بعدن اتاق هاتون رو بهتون نشون بدم ☺ امیلی : البته سرمیز شام .... امیلی : میخواستم یه موضوعی رو مطرح کنم ...
گابریل چون شاه فرانسست و باید اون جارو اداره کنه باید فردا برگرده 😄 ( چیه فکر کردید میخواست موضوع عشق پسرهاش رو بگه 😂😂) و من هم چون ملکه ام و زیاد کار خاصی ندارم تا پس فردا اینجا میمونم ولی باید برگردم ☺✨ تام : چقدر بد ولی خب بازم هروقت خواستید میتونید بیاید پیشمون 🙂 گابریل : ممنون تام ☺ سابین : ولی بنظرم چون شما خیلی نمیمونین و راه زیادی رو طی کردین به نظرم بعد از اینکه امیلی هم رفت اگه مشکلی نیست آدرین و آدریا بمونن پیشمون یه چند روزی بعد برگردن 🤗 امیلی : ام خب اگه براتون مزاحمت نیست آدرین و آدریا هم تا دوروز بعد من اینجا باشن ولی بعد باید برگردن 🙃 🖤: با حرفای مامان اینا غذا پرید گلوم 🤕🤧 🧡: دیدم آدرین غذا پرید گلوش بهش یه لیوان آب دادم چت شد داداش 🖤: هیچی هیچی من خوبم 😊
سابین : خب وقت خوابه بیاید تا اتاق هاتون رو بهتون بگم 🤗 آنیا : ولی ملکه بگذارید من راهنماییشون کنم سابین : آنیا نیازی نیست تو برو استراحت کن ☺ آنیا : سپاسگذارم ملکه سابین : خب با من بیاید 😊 خب اول از همه تام و گابریل که تو اتاق تام و امیلی هم میاد تو اتاق من 😋 و آدرین و آدریا هم .....
یه اتاق هست در طبقه ی بالا ولی چون نامرتبه شما ها فعلا اونجا نرید چون میخواید شما ها بیشتر بمونید میگم که آنتونی اونجا رو تمیز کنه تو اون اتاق یک تخت دو نفره هست اون هارو میگم آنتونی بیاره و چون اتاق مرینت و ماریتا یکی هست مرینت و ماریتا روی تخت خودشون و آدرین و آدریا هم روی اون تخت دو نفره میخوابن پس کسی مشکلی نداره😊 همه : نه سابین : آنتونی آنتونی : بله ملکه سابین : اون تخت دو نفره در طبقه ی بالا رو با کمک خدمتکار ها ببر به اتاق مرینت 😄 آنتونی : چشم ملکه 🖤: ۵ دقیقه بعد تخت رو تو اتاق مرینت و ماریتا بردن سابین : خب تخت شما هم رسید برید بخوابید 🧡🖤❤💜: چشم سابین : امیلی بزن بریم اتاقم که باهات کار دارم 😉 امیلی : ببینم گابریل و تام کوشن ؟ سابین : ای نامردا زود تر رفتن خب بچه ها هم که رفتن بیا بریم 🤗 🧡: وارد اتاقشون شدیم وایی خیلی قشنگ بودش 😍 🖤: وارد اتاق شدیم خیلی اتاقشون بزرگ و قشنگ بود همه جای اتاق صورتی و بنفش بود و تخت دونفره ی منو آدریا هم سبز و قهوه ای بود 🤩 دیدم مرینت و ماریتا ببر هاشون رو ناز کردن و یکهو
دیدیم دست همو گرفتن و جلوی تخت وایستادن و .. گفتن 💜: آماده ای ماری ❤: البته 😉 و ۱.۲.۳ 🖤: باهم پریدن روی تخت پتو کشیدن روهم 🧡🖤: 😂😊 ❤💜: خب خنده بسه تازه شما دوتا هم باید به کارای ما عادت کنید 🧡🖤: چشم 🖤: رفتیم و روی تخت دو نفره با آدریا دراز کشیدیم و پتو کشیدیم رومون ❤: خب آماده ی یه چیز هیجان انگیز هستید😏 🧡🖤: چ..ی 🖤: و مرینت چراغ رو خاموش کرد و سقف اتاق شد پر از ستاره 🤩🌠 🧡🖤: وایی چه قشنگه 💜: اینارو منو مرینت درست کردیم 😊 ❤: خب دیگه بسه شب همه گی بخیر ☺☺ 🧡🖤💜: شب بخیر 🖤: داشتم میخوابیدم که دیدم مرینت داره آروم میگه شب بخیر مامان شب بخیر بابا شب بخیر ماریتا شب بخیر خاله امیلی شب بخیر عمو گابریل شب بخیر آدرین و آدریا شب بخیر خودم آروم خنده ی ریزی کردم و خوابیدم 😊 ( باور کنید منم بچه بودم به جدو آبادمون شب بخیر میگفتم بعد میخوابیدم 🤣🤣) فردا صبح .... گابریل : خب من دیگه باید برم خدانگهدار 👋 همه : خدافظ ( گابریل رفت ) سر میز صبحونه امیلی: میگم نظرتون چیه بریم امروز یه دوری بزنیم 😉 همه : آره فکر عالی ایه تام : شرمنده من نمیام کار دارم خودتون زنونه برید 😁 🖤🧡: وا مگه ما زنیم 😑 تام : خب زنونه پسرونه و دخترونه برید 😁 همه : باش 😂 مرینت : میگم مامان میشه چندتا از دوستامونم بیان ؟ سابین : آره عزیزم حتما بهشون بگو 💜❤: ممنون مادر 😘 🖤 : میگم ماهم چکد تا دوست تو ایتالیا داریم و پسر های خوش قلبی هم هستند میشه اونا هم بیان سابین : البته چرا که نه 🤗 🖤🧡: خیلی ممنون ☺ بعد صبحانه .... 💜❤🖤🧡: خب ما بریم زنگ بزنیم به دوستامون تا ساعت ۴ بریم نظرتون چیه ؟ امیلی و سابین : اوه البته 💜❤🖤🧡: خب ما میریم تو اتاق زنگ بزنیم ..... در اتاق ....
❤: خب اول من زیگ زیگ ( بعد از چند بوق ) سلام عالیس میشه امروز ساعت ۴ بیای بریم بیرون علامت عالیس💙 💙: البته مرینت حتما میام ❤: عالیه بای 💙 : بای دفعه ی بعد❤: سلام آلیا علامت آلیا : 🦊 🦊: سلام دختر 😘 ❤: میگم امروز ساعت ۴ میای بریم دور بزنیم عالیس هم میاد 😊 🦊: اوه چه عالی حتما میام 😘 ❤: بای 🦊: بای خب مال من تموم شد 💜: حالا نوبت منه زینگ زینگ ...
خب لایک و نظر یادتون نره منتظر پارت بعد که پر از هیجانه باشید 😉 و بگم الان ساعت ۲ و ۱۴ دقیقه ی شبه که من این تست رو براتون میزارم
پارت بعد رو با ۱۰ تا لایک میزارم ❤
باییییییی 💖💖🤩😘 راستی جواب چالش رو بدید 😘 ( خودم شدم 🤣 هستم ۵۷ ساله از شهر مبل ) 😂😊😊
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
29 لایک
❤️🔥هستم ۹۱ ساله از کشور ایفون شهر دیوار😑😑😑😐😂😂😂
عالی بود❤️☺️
قیافم✌🏻
سنم 90😐✌🏻
کشورم A30 هست😐✌🏻
و شهرمم بالشته😐✌🏻
😂😂😂
عالییی بید😆👑😘
منوننننن😘😘
عالی بود منتظر ادامه هستم 🧡 بااااااییی
پارت بعد رو گذاشتم تو برسیه🤗🤗😉
عالییییییی بود 😍😍
داستانت فوق العاده است اولین کامنت اولین بازدید و اولین لایک و کردم و از وقتی کوروش رفته بهترین داستان تو هست و هیچی ندارم که بگم واقعا خیلی خوب یود
خیلیییی منونم 😊😊🤗