با لایک کردن و کامنت گذاشتن مارو حمایت کنید♥🌹
برای همین 100 درصد این کار گابریل بوده هر چی آدرین بهم زنگ میزد جواب نمیدادم خطم رو خاموش کردم رفتم
رفتم خونه دوستم آلیا اون خونه اش خارج از شهر بود ولی مامان و بابای اون خیلی سخت گیر بودن و بزور منو راه دادن تو خونه ماجرا رو به آلیا گفتم آلیا حرفی نزد با خط آلیا به ماریا زنگ زدم انگار خیلی نگران بودن ماریا گریه می کرد تو کجایی مرینت میدونی ما چقدر نگرانت بودیم ؟گفتم ببخشید من مشکلی واسم پیش اومده مجلس رو کنسل کنین ماریا گفت تو چته دختر ؟گفتم ماریا چیزی نپرس که نمی تونم بهت بگم خیلی حالم بده بعدا باهات حرف میزنم کاری نداری خدانگهدار پایان تماس 🐞🐾🐞🐾🐞🐾🐞🐾🐞🐾🐞🐾🐞
صبح شد با الیا خداحافظی کردم و یه ماشین گرفتم که برم شمال خونه ی خاله ام خیلی دلم برای خاله ام تنگ شده بود در طول راه گریه میکردم.. من ادرین رو دوست داشتم ولی یک چیز هایی باعث میشد ما از هم جدا باشیم خیلی درد ناک بود حتی فکر کردنش ولی یک لحظه هم نمی تونستم بهش فکر نکنم
خیلی ناراحت بودم از دنیا،از بلایی که سرم اومده... ب راننده گفتم وقتی رسیدیم ساحل وایسا.. رسیدیم ساحل و؛ راننده وایساد من این قدر خسته بودم میخواستم خودم رو غرق کنم ولی من رو نجات دادن خیس شده بودم خیلی سردم بود تا اینکه رسیدیم شمال و خالم رو دیدم
خیلی ناراحت بودم ک خاله ام فهمید نمی دونستم بهش چی بگم خاله ام گفت تا ماجرا رو بهش بگم من هم مجبور شدم و همه ماجرا رو تعریف کردم
و خاله ام گفت ما باهم دنبال همون کسی که این کار رو کرده میگردیم به پلیس خبر دادیم و هیچی نفهمیدیم خاله ام گفت به احتمال خیلی خیلی زیاد کار گابریله چون از اول ماجرا مخالف بوده من گفتم آره فکر کنم همه ی چیز دست به دست هم داده بودن که دنیا واسم خراب بشهاز این ور ماریا بهم زنگ زد و گفت که آدرین حالش خیلی بده زودتر خودتو برسون گفتم مناومدم شمال پیش خاله و تا یک هفته اینجام و تلفن رو قطع کردم حال منم خیلی بد بود رفتم لب ساحل کلی فکر کردم که یک چیزی یادم اومد اون کسی که به من حمله کرد مرد بود و....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد
پارت بعد🥳🥳