امیدوارم خوب باشه لطفا لایک کنین 💓 ♥️
از زبان مرینت :آدرین دم در ایستاده بود و با تعجب گفت :مرینت چرا نمیای داخل؟؟ 🧐
من با بغض گفتم :آآ.. درین م. ن و تو برای هم ساخته نشدیم 💔 😷
آدرین گفت :چی داری میگی ما عاشق هم هستیم هیچ چیز نمیتونه بین ما رو بهم بزنه 😨با اشک و گریه گفتم :ولی من دوست ندارم و دویدم و رفتم به سمت پله های ورود به ایستگاه اتوبوس و گریه کردم 😭😭
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
خیلی قشنگ بود یکم شبیه کت بلنس بود داستانش