های گایز..... گایز این یه داستان درباره bts امیدوارم خوشتون بیاد .... اگر این پارت پر بازدید باشه پارت های دیگه رو میزارم در غیر این صورت نه.....برین پایین داستان جالبیه پس حتما ازش خوشتون میاد
اسلاید 1👇 کوک :بابا پدر کوک ( کیم چو ) چو: چیه کوک: امروز با بچه می خواهیم تمرین کنیم دیر میایم چو: باشه کوک رفت چو : اخیش رفت امشب باید این پروژه رو تکمیل کنم نتیجه پروژه : تبق تحقیقات تهیونگ از همه بهتره پس امشب باید از کوک شمار رو بگیرم تا برای فردا ببینمش کوک امد کوک :بابا کجای امرم چو :اشپر خونم خوش امدی چی کار کردی کوک : رقص های جدید برای اهنگ باتر
اسلاید 2👇 چو: باشه خسته به نظر می یای برو استراحت کن راستی می تونی شماره ی تهیونگو بدی کوک : برای چی چو: با پدرش کار دارم کوک: چه کاری چو : دیگه .... کوک شمار رو داد چو : ممنونم کوک چو : کوک شماره رو داد. چو: الو اقای کیم تهیونگ؟ ته ته : سلام بله خودم هستم چو : من پدر کوک هستم و باهات کار دارم ته ته : کی چو : ته ته: کی؟ چو: فردا ساعت چهار بعداز ظهر کافه کنار کمپانیتون تهیونگ : قبوله پس فردا می بینم فعلا چو : اینم درست شود حالا برم و بخوابم چون فردا کار های زیادی دارم فردا ساعات ۴:۵ دقیقه تهیونگ : او بلاخره امودی چو : او ببخشید خیلی منتظر منودی ته ته: نه چو: چو: خب اقای کیم من میخواهم معامله ای باهاتون اتجام بدم.....من چندیم تیلیارد بهتون میدم و شما باید..........
اسلاید 3👇 ته ته : باشه ته ته : می تونم بپرسم چرا منو انتخاب کردید؟. چو:خوب نیست بدونی. ته ته........... فردا بعد تمرین در رختکن کوک:درحال گریه کردن جیمین:کوکی چرا گریه میکنی؟ کوک:چیزی نیست......
اسلاید 4👇 نامی:متمعنی؟ کوک: امممم چند روز بعد..... یونگی:پسرا زود باشید دیر میرسیم هالزی ناراحت میشه.... جیمین:راست میگه اعضا:اینا واقعا این دوتا...؟؟؟؟ چقدر منحرفن.....؟؟؟؟ [عکس اسلاید لباس اعضا]
اسلاید 5👇 از زبون ته: خب از اونجایی که خواهرم به هکر بودن خیلی علاقه داره و هکر خوبیه پس امروز میرم پیشش..... ته: سلام بیونگ بیونگ: عررررررررررر داداش چقد دلم برات تنگیده بود بیا بغلم اومد بغلش کنه ولی ته جاخالی داد و بیونگ با کله رفت رو جارختی پقققققققققققققق بیونگ: داداشششششششششش ته:ببخشید هه هه هه هه هه هه هه هه هه..... خب بیونگ من..... بیونگ: تو چی؟؟؟؟ ته: من.....
اسلاید 6👇 مشخصات بیونگ: اسم کیم بیونگ... خواهر/برادر:برادر بزرگ تر از خود.... سن 22....مقطع: دانشجو.....زادگاه:نورِوی......شغل:هکر....دانشجو دامپزشکی......مکان فعلی:کره..... مشخصات ظاهری..:::: یه دختر چشم بزرگ با چشای سیاه.....موهای خرمایی...ابرو های خرمایی....لبای خرمالویی و گوشتی..... قد بلند...موهای تا سینه...... زیبا [عکس اسلاید بیونگ]
اسلاید 7👇 گایز تموم شد.....مرسی که خوندید امیدوارم داستان رو دوست داشته باشید..... اگر میخواهید پارت بعدی رو بخونید پس فالو کنید.....فالو=فالو......راستی اگر اون قلب رو بزنید بنفش میشه من خودم زدم بنفش شد.....راستی این داستان رو با دختر داییم دارم مینویسم.......بزن بعدی لطفا یه چیز مهم میخوام بگم.....👇
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ج چ : آبی 💙
😁😁
🙂🙂🙂
😗😗
ج /چ : آبی🙆♀️🌈
عالییی بود🙆♀️🌈
ممنونم
ج.چ.:ابی
تا الان بهترین داستانی که توی تستچی ساختم
و پارت ۲ هم بزارید لطفا😙🖤
لطفا داری اشقم
ج.چ:بالش قهوه ای
😁😁😁