10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Tania انتشار: 4 سال پیش 1,452 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ببخشید که دیر شد. تو نظرات بگین کی تموم کنم و داستان رو چجوری ادامه بدم مرسی ??
داستان رو میبریم جلو تا زمانی که مرینت کاملا حالش خوب شده باشه..
مرینت..... مرینت بلند شو... مرینت: نمیخواممم... میخوام بخوابم. تیکی: میگم بلند شو ادرین اومده.. مرینت: چی... کجاست... تیکی: تو حال منتظره توئه مگه قرار نبود امروز با هم برین مدرسه. مرینت: واییی یادم رفت??. من سریع رفتم پایین. ادرین تا منو دید گفت: امممم..??ببخشید فکر کنم خواب بودی. من گفتم: نه خواب نبودم چرا اینو میگی؟؟؟ ادرین: اخه از قیافت معلومه??. من تو اینه خودمو نگاه کردم و از چیزی که دیدم شاخ در آوردم. موهام به هم ریخته بود و لباس خواب تنم بود?. سریع دوییدم رفتم بالا. مارتیک داشت از پله ها می اومد پایین و گفت: ووییی اروم باش حیوان. من داد زدم: حیوان خودتی?? و سریع رفتم بالا. مارتیک: باز این دختره اعصاب نداره. ادرین: اره فکر کنم??. من رفتم تو اتاقم و سریع لباس مدرسمو پوشیدم و اومدم پایین و با هم رفتیم مدرسه...
تو مدرسه از زبان تیکی: من به پلگ اشاره کردم و گفتم بیاد دنبالم. اونم سریع اومد دنبالم. ما رفتیم تو یکی از کلاسا اون سریع گفت: چیشده برام کممبر اوردی?. تیکی: نخیر??. پلگ: پس چیشده؟؟ تیکی: امروز باید مرینت هویت ادرین رو بفهمه ولی نمیدونم چجوری. پلگ: مگه استاد فو بهت نگفته چیکار کنی؟ تیکی: نه اون گفت مسئولیت این کارو میسپارم به خودتون. پلگ: رو من حساب نکن. تیکی:???. پلگ: باشه بابا اصلا تو هیچ کاری نکن همش رو خودم انجام میدم. تیکی: افرین بچه خوب?? پلگ:☺☺
بعد مدرسه من و ادرین و خواهر برادرامون با هم رفتیم خونه ما.تیکی از جیبم اومد بیرون و گفت: مرینت.... هنوز تیکی چیزی نگفته بود که کوامی گربه سیاه اومد و گفت: مرینت... ادرین کت نواره? تیکی: اینجوری میخواستی بگی?♀️?♀️ پلگ: اره دیگه? تیکی: میدونستم نباید کاری دست تو سپرد?? مرینت: ادرین تو کت نواری?؟؟ ادرین: خب اره? قیافه بچه ها( ????) مرینت: باشه? ادرین: فقط همین؟؟ مرینت: اره نکنه میخوای بیام پاتو ببوسم?? ادرین: ای بی احساس? ما رفتیم خونه و ناهار خوردیم بعد همگی با هم وسطی بازی کردیمو و من همش توپ رو میزدم تو کله ی ادرین? خلاصه خیلی بهمون خوش گذشت. فردا صبح موقعی که میخواستیم بریم مدرسه گوشی ادرین زنگ خورد ادرین جواب داد و گذاشت رو بلندگو: ( کسی که پشت تلفن بود با = ادرین با #) = شما ادرین اگراستین؟ # بله خودمم = میخواستم بگم پدر و مادرتون فوت شدن. تسلیت میگم.....
ادرین: وای باورم نمیشه اونا مردن حالا من تنهایی چیکار کنم?? ارتین و ادرینا گفتن: اونا مامان و بابای ما هم بودن تو تنها نیستی و بغلم کردن?? مرینت: شما میتونین با ما زندگی کنین چون پدر و مادر ما هم دیگه از نیویورک بر نمیگردن.. ماتیلدا گفت: چیییی... چرا به ما نگفتی?? من گفتم: نگران نباش تا چند سال دیگه ما هم باید برگردیم... خلاصه ۱ سال از اون موقع گذشت و توی این ۱ سال رابطه من با ادرین یکم بهتر شده بود چون هر روز باهم میرفتیم مدرسه و برمیگشتیم خونه و کلا شده بودیم عین خواهر و برادر. زمان حال از زبان مرینت: من و اتاقم خوابیده بودم که یکی مثل جن اومد تو و گفت: مرینتتتتتتت?? من هاج و واج از خواب پریدم و گفتم: هاننننن... بله چیشده کسی مرده؟ ماتیلدا: نه یه چیز بدتر از این ?? مرینت: چییی?? ماتیلدا: داشتم لاک میزدم یه خوردش خورد به رو تختیم و الان روتختیم کثیف شده??. من گفتم: اینو م میخواستی بگی... اون گفت: اره من سریع مثل گرگ دنبالش کردم وگفتم: رو تختیت به درک منو ترسوندی بیشعور.. داشتیم همینجوری میدویدیم که رسیدیم به حیاط. ادرین کنار استخر نشسته بود. من تا رفتم ماتیلدا رو بگیرم اون جا خالی داد و من افتادم رو ادرین و باهم افتادیم تو اب?? یعنی دلم میخواست اون لحظه ماتیلدا و خفه کنم. ادرین منو بلند کرد و گفت: خوبی؟؟ من ادرین رو بشکون گرفتم اون گفت: اخخ این چه کاریه?? من گفتم: پس خواب نیستم خدایا منو بکش ??? ادرین گفت: احمق خانم تو باید خودت رو بشکون بگیری نه منو.. من گفتم: خب من دردم میگیره☺☺ ادرین: بچه ی لوس ??
فردا بعد مدرسه همه با هم رفتیم رستوران. من تو رستوران نشسته بودم که جرج رو دیدم( جرج تو مدرسه ی مرینت اینا تو نیویورک عاشق مرینت بود) من سریع رفتم زیر میز. دخترا اومدن پایین و گفتن: چته اینجا چیکار میکنی؟ من گفتم: بچه ها جرج رو یادتونه؟؟ اونا گفتن: اره چیشده؟ گفتم: اون اینجاست?? ماتیلدا بلند گفت: چییییی و تا اومد بلند شه که جرج رو ببینه سرش خورد تو میز. جوری صدا داد که همه به ما نگاه میکردن. ما اومدیم بالای میز تا کسی شک نکنه. من رفتم سمت دستشویی. داشتم میرفتم تو که جرج از دستشویی اومد بیرون و سرش خورد تو سر من. اون گفت: وایی مرینت سلام عشقم. عشقم رو جوری گفت که همه شنیدن. ماریا از اون پشت گفت: موفق باشی ابجی??. ادرین اومد سمت جرج و گفت: به کی گفتی عشقم??..
ادرین خیلی غیرتی شده بود انقدر جرج و ادرین سر من همدیگرو زدن تا خسته شدن و دست از زدن کشیدن. ما رفتیم خونه و نشستیم تو حال تا تلویزیون ببینیم ادرین همینجوری منو نگاه میکرد?? منم گفتم: چیه تو رفتی دعوا افتادی تقصیر منه؟؟؟ ادرین گفت: پس من سر کی دعوا افتادم سر چغندر یا تو?? من گفتم: مث اینکه خیلی چغندر دوست داریا?? ادرین: مسخره? مرینت: اسم بابات اصغره? ادرین ناراحت شد. وای یادم رفت اون دیگه بابا نداره?♀️?♀️ رفتم پیشش و کلی با هم درد و دل کردیم. من از دوران سخت مریضیم میگفتم و اون از فوت شدن مامانو باباش... داشتیم حرف میزدیم که صدای در اومد..
من رفتم در رو باز کنم. وقتی در رو باز کردم یه نفر منو دست منو گرفت و فرار کرد..
ببخشید دیر گذاشتم چون همش عنوان ۵ رو مینوشتم وسطش خراب میشد باز ببخشید??
من میخوام یه داستان دیگه هم بنویسم شما بگین چه داستانی و درباره ی چی باشه ممنون میشم??
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
عالی بود لطفا مرا هم دنبال کنید
تو همینو تموم کن داستان دیگه پیشکش
سلام این تست واقعاً قشنگ بود مرسی
وقت داستان رو عاشقانه تر کن
اما داستان خودت هست به من ربطی بداره هر جوری دوست داری بگن اما بازم مرسی بای بای باب🗼🗼
دوستان من نویسنده ی این داستان رو می شناسم ایشون بهترین دوست من هستن مشکلی براشون پیش اومده که بخاطر مشکل دیگه پارا نمیزارن من از طرف ایشون عذرخواهی میکنم
نه متاسفانه
آخه چرا من یکی خیلی از داستانش خوشم اومد😢😢😢
به هر حال داستانش عالی بود😙💜😙💜
من فعلا تو یه سیستم دیگه ام😂😐
ای بابا😐
داستانش که خیلی قشنگ بود
عزیزم نمیخواهی بزاری چرا علافمون میکنی
تا الان باید پارت ۵۶ رو میخوندیم
من الان پونصد تا داستان میراکلس ناتموم ۲۳ پارتی خوندم
همشون نصفن😂
سلام عزیزان لطفاً داستان های منم رو بخوانید وار من حمایت کنید
چرا بعدی نمیاد
واقعا ببخشید هر چقدر سعی کردم نمیتونستم بیام تو تستچی حتما فردا تست رو منتشر میکنم
سلام عالییییییییییییییییییییییییییی بود❤️❤️✨✨????❤️❤️✨✨✨?????
زودتر بعدی رو هم بزار دیگه چند روزه که منتظرم ????❤️??❤️?❤️❤️???????❤️???????❤️????❤️❤️???
باشه چشم فردا می زارم
واقعا عالی بود
آفرین