سلام سلام ببخشید یه مدت نبودم الان این قسمت رو براتون مینویسم بعد هم احتمالا هفت رو خب بریم سراغ داستان
باید انتخاب میکردم : جرویس یا رونالد ؟
اون روز عشق واقعی جرویس رو مزه کرده بودم .
تصمیمم رو گرفته بودم . و منتظر بودم جرویس برگرده . یه نقشه کشیده بودم و آماده بودم که عملیش کنم .
ساعت ۶ جرویس اومد و گفت : « چه طوری عزیزم ؟ »
« حوصله ام سر رفته . بریم به زندانی ها سر بزنیم ؟ »
« قربونت برم . من الان کار دارم . کلید رو میدم بهت تو خودت برو . بعدش هم اگر خواستی برو حیاط یکم قدم بزن . »
کلید رو انداخت سمت من و با هم از اتاق رفتیم بیرون . من رفتم سمت چپ جرویس رفت سمت راست . اما به طرف زندان نرفتم . رفتم پیش دکتر سازمان . سوفیا شده بود یکی از بهترین دوستام . همه چیز رو بهش میگفتم . اون حقیقت رو میدونست.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
سلام خوبی؟؟
دیدم دلستانت اومده همیتجوری ادامه بده ببخشید من وقت ندارم خیلی وقته خیچی نمیخونم سرم خلوط شد میخونم من عاشق داستانتونمممم
ممنونم عزیزم
ولی احتمالا دیگه ادامه نمیدهم 😓😓