7 اسلاید صحیح/غلط توسط: ♡IU♡ انتشار: 3 سال پیش 366 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام سلام😉باز اومدم بعدفکر کنم۲ماهی😁ببخشید آجی ها که اینقدر دیر کردم😕ولی ایندفعه با دوتا یا شاید سه داستان اومدم😉❤
عشق صورتی💖
خلاصه:
خلاصه= داستان درباره دختری به نام ا/ت هستش که میخواد آیدول بشه و بخاطر این به کره میره و با بیگ هیت قرار داد میبنده و یک روز با....
#پایان خوش
قسمتی از رمان اول=
#عشق_صورتی💖
#پسره_استاد_دختر_ست_توی_آسانسور_شیطون_میشه_تا_با_دختره_آشتی_کنه_ببینید_چطور_جلو_دانشجو_ها_لو_میرن😆
بدون توجه به لبخند دخترکشش سوار آسانسور شدم ورومو ازش گرفتم.چطور میتونستم باهاش قهر نباشم....امروز جلو همه ازم ایراد میگرفت وراه به راه میگفت اشتباهه...خوب نمیری...حواستو جمع کن...دوباره دوباره.
+قهری؟
_......
+جواب نمیدی؟
_......
+ملوسکم
لبخندم برای یک ثانیه روی صورتم اومد که تندی پاکش کردمو رومو ازش گرفتم.یک قدم بهم نزدیک شد.
+خانم کوچولو.....خب کارت خوب نبود....خودتم قبول داری مگه نه؟
_بازم رفتارت بد بود باهام/:
+چکار کنم که ببخشی¿....میدونی که قلبم طاقت قهرتو نداره.
_نمیدونم.
دستشو دور شونم حلقه کرد ومنو تو آغوشش کشید.گر گرفتم از آغوش گرمش.دستامو دورش حلقه کردمو محکمتر از خودش بغلش کردم.یکم ازم دور شد با چشماش تک تک اجزای صورتمو نگاه کرد وروی لبم نگاهشو متوقف کرد.خیلی طولانی منو بوسید.به کلی یادم رفت که باهاش قهرم.دستامو دورش محکم تر کردمو چشمامو بستم. ازش که جداشدم چشمامو باز کردمو به چشماش خیره شدم.لبخندی زدمو سریع گونشو بوسیدمو واز کنارش رد شدم که بادیدن جمعیتی که روبه روی آسانسور بودن که بیشترشون همکلاسیام بودن خشک شدم.چندتاشون با موبایل داشتن ازمون عکس میگرفتن وچندتاشون با دهن باز به استادشون ومن خیره شده بودن.
_بدبخت شدیم......
----------------------------------------------
#آخرین تپش♡
#دختره_تو_اتاق_داره_قربون_یکی_میره_پسره_کفری_میشه_از_حسودی😁
اززبان پسر داستان😉
پشت در اتاقش وایستادم.نمیدونستم درسته برم تو یانه.باصدایی که اومد گوشامو خوب تیز کردم.
+آخه تو چه کیوتی.....من قربون اون چشات بشم^•^
داغ کردم.آخه این کی بود که تو اتاقش بود.اونم این موقع ی شب.گوشمو محکمتر به در چسبوندم.
+دستتو بده ببینم....چقدر نازن.....خیلی ملوسی.
دستمو محکم مشت کردم.صورتم از اعصبانیت داغ کرده بود.فقط منتظر یه تلنگر بودم که منفجر بشم سرش.
+یه بوس بده ببینم.
دیگه نمیتونستم صبر کنم بدون در زدن دستگیر رو پایین کشیدمو درو باضرب باز کردم.با صدای در ترسیده بهم زل زد.نگاهم ازش گرفتمو و روی میزش قفل کردم.اون...اون.......
آخرین تپش♡
خلاصه: بعد هر پیوند شیرینی یه جدایی تلخ هم هست، درسته گاهی زود میاد و گاهی هم دیر میشه؛ اما بالاخره میرسه، امیدوارم وقتی آخرین تپش قلبت رو حس کردی، در آغوش اون باشی :)
#پایان خوش
#خون شکلاتی♤
#پسره_لایو_داره_دختره_کرمش_فعال_میشه😄
نگاهی بهش کردم.روی کاناپه لم داده بود و لایو میگرفت.اصلا نه انگار منم هستم.با فناش خوش بود/:
چندبار الکی سلفه کردم تا توجهش جلب بشه ولی انگارنه انگار|:حوصلم سریده بود ودلم میخواست کخ بریزم ولی چکار میکردم.با دیدن میز چوبیه جلوی پام بشکنی تو دلم زدم وشیطانی لبخند زدم.چهار دست وپا زیر میز خزیدم.پاهای.....زیر میز نمایان بود.کلمو جلوی پاهاش بیرون اوردمو تکونش دادم ولی نیم نگاهم نکرد.نیشگونی از پاش گرفتم که آخش جملشو نیمه کاره گذاشت.
+آرمی های عزیز....آخ....اهِم اهِم.
بدون توجه به نگاه هشدارگونش لبخندی زدمو با انگشتام کف پاشو قلقلک دادم.
+خوب امروز تنهام چون....هاهاهاهاهاها.
جوری میخندید که کسی نمیدید فکر میکرد مخش ضربه خورده.پاشو محکم بالا اورد که خورد کنار صورتم وآخم به هوارفت .عصبی نگاهش کردم که بیخیال معذرت خواهی کرد از ارمی ها.منو میزد ازاونا معذرت میخواست.با خشم پاشو تو دستم گرفتمو محکم جوری که دندونای نیش خوناشامیم پوستشو سوراخ کرد گازش گرفتم.آخ بلندی کشیدو لایو رو قطع کردو گوشیش انداخت کنارش.بدجور عصبانی بود.ترسیده خواستم فرار کنم که سرم خورد به میز وپشیمون شدم.بایه خیز بازومو گرفت و........
--------------
خون شکلاتی♤
خلاصه:
خلاصه= یک اتفاق که منجر به عشقی شیرین میشه، خون آشامی که برای تغذیه از خون شیرین یه مرد خودشو جلوی ماشینش میندازه؛ اما...
#پایان خوش
خوب اینم معرفیه سه تا داستان جدید😉بازم معذرت که دیر برگشتم😊😘
کدومشون جالب تره؟😐هنوز شخصیتاشونو ندیدید😁به نظرتون شخصیتاشون کیان؟🤔❤
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
37 لایک
چرا دیگه تست نمیزاری؟
چه خبرا اجووووو؟؟؟
خوبم گلم ت چه خبر؟❤
چه بچه مثبتی،، ماشالا😂🤍
مثبت که خیلی نیسم😅حالا از کجا فهمیدی مثبتم😁؟
همه دوستام مثبتن به جز خودم😐💔
واو پ منم جزو خودت بدون😅❤
فک کردم مردی عهههه:/
عشق صورتی پاک شده؟؟؟😐
هر چی میزنم نیست
نه عزیزم نزاشتم هنوز😄ولی اگه دوباره حمایت بشم میخوام باز شروع کنم نوشتن داستانو😊
خواهر گرامی در چه حالی؟ زندهای؟
(جاست فو فان 🙃)
سلام آجی خوبی؟
Just for fun
اجیییی داستاناتو کی میزاریی ، هر روز میام خلاصشوتو میخونم 😂😭😭😭😭
ببخشید آجی 😕میدونم خیلی دیرشده ولی حتما یه روزی میزارم😘❤مرسی وشرمنده که منتظرت گذاشتم😘❤
عررررر
من همشونو یه جا میخوام
با اینکه خلاصه بود هر سه تاشون ولی من هر سه تاشون رو یه جا میخوام🥺😍
عالی بودن لطفا زود بزار😍
یه جا که نمیشه😁❤😘ولی خوشحالم که دوست داشتی عزیزم😍❤حتما آبجی جونم😍😘😘😘
واااااااای اجی نمییدونی چقققدر خوشحااالللم داستانات عااااااالیه
امیواذم تا وقتی میاد من نمرده باشم ممنون که اینقدر واسمون داستان مینویسی دوستت دارم منتظر داستانای جدیدت هستمم💜💜💜💜💜💜😍😍😍😍😍
منم خوشحالم که فراموشم نکردی آجی جونم😍😍😍خدانکنه گلم❤😘خواهش میکنم مرسی از تو که باکامنتات خوشحالم میکنی😍💖💖💖منم میدوستمت ومرسی که هستی آجیه نازم😘😘😘
بلاخره امدی 😁 منم 2ماه تو تستچی نبودم البته داشت نیرفت تو 3 ماه
آره😊❤بلاچی آجی🤔
نمی دونم هر کاری میکردم نمی تونستم بیام تو سایت
آجوووووو اومدی بلاخره 😆دلمون برات تنگ شده بود🥺 کی داستان جدیدت و میزاری عشقم❤🌹🙃
آره بلاخره😁😘❤منم همینطور گلم😍❤خیلی خیلی زود آبجی جونم❤😘