
درود ! بریم برای ادامه ی داستان +_+
ویل : خب قبل اونم یه جای دیگه بودیم ! مارسیس : منظورت اینکه... کیل : توی چند دقیقه از یه جا به جای دیگه ای منتقل شدیم اونم بدون خواسته ی خودمون ! بیل : اوه حتما شوخیت گرفته ! مارسیس : پس میشه گفت که... بیل : اوه حتما اتفاقی بوده ! فورد : پس این تروداکس رو چجوری میخوای توجیه کنی بیل : خب... اه باشه فورد : خب اینا میشه گفت نشونه های ازادیشه ولی بعد سایه ها باید یه زندان قوی باشه مگه نه ؟ مارسیس : بود...تا اینکه ما ازش فرار کردیم ویل : خب احیانا راه فرارتون رو هم بستین دیگه ؟ مارسیس : فکر کنم... سایه ای که کنار بود شروع به حرف زدن کرد : اهم اهم ! ببخضید که میپرم وسط حرفتون ولی احیانا اون ترک و کیریستال ها یا دروازه رو فراموش کردین ؟
فورد* : این کی حرف زدن رو شروع کرد ؟! مارسیس : همیشه میتونست فورد : چطور فهمیدی که به چی فکر کردم ؟! کیل : اقای مثلا دانشمند یادت رفته که سایفر ها میتونن این کار رو بکنن ؟ فورد : سایفر.."ها"..؟ کیل : اوه بیخیال بیل واقعا ناامید شدم تو توسط این تا لب مرگ رفتی ؟! این که حتی نمیدونه که فقط تو سایفر نیستی و کلی دیگه هم هست ! بیل : خب اره بعضی وقتا خودم هم اینا رو از خودم میپرسم =_= ویل : به هر حال باید یه فکر به حال این بکنیم ! اگه اینطوری باشه دیر یا زود هم که شده اون از بعد سایه بیرون میاد و همه جا رو نابود میکنه ! فورد : از طرفی هم اصلا نمیدونیم اون چه جور شیطانیه !
بیل : ولی یه چیزی رو میدونیم... همه : چه چیزی رو ؟ بیل : خب اگه لازم نباشه ما اونو پیدا کنیم چی ؟! فورد : منظورت چیه ؟ بیل : خب اگه بخوایم ماجرا رو از دید اون نگاه کنیم یعنی اگه مثلا من یه شیطان بودم که دنبال نابود دنیا هست فورد : که هستی ! بیل : خب اگه بعد از میلیون ها سال از یه زندان ازاد بشم چنتا کار هست که دوست دارم انجام بدم ( قبل اینکه فورد چیزی بگه اضافه میکنه که ) : قبل از نابود کردن دنیا ! کیل : خب عقل کل مثلا یکی از اونا چی میتونه باشه ؟ بیل : دیدن پسری که باعث نابودی یه سایفر قدرتمند شده ! فورد : ولی من کسی بودم که ماشه رو کشید ! استنلی : من کسی بودم که طعمه شد ! بیل : و اون ( دیپر ) کسی بود که باعث همه ی اینا شد !

میبل : پس من اینجا چیم ؟ ( چغندر 😂 ) بیل : خب تو فقط کمک کردی اما زیاد نقش مهمی نداشتی ویل : منظورت اینه که صبر کنیم تا اون دیپر رو پیدا کنه ؟ بیل : البته که نه ! دیپر* : خدا رو شکر ! مارسیس : پس منظورت اون کاره ؟! بیل : اره ! دیپر : هی منظورتون از این حرف ها چیه ؟! ویل : نگران نباش اونا فقط تو فکر این کار بودن که بدنت رو تسخیر کنن همین دیپر : چی ؟! نه ! کیل : اوه بیخیال من حتی میتونم تسخیرش نکنم ولی کاملا شبیهش بشم ! ببین ! ، بعد از اون حرف کیل از قدرتش استفاده کرد و میشه گفت شبیه دیپر شد کیل : دیدی ؟!ویل : خب اگه اینطوری باشه که هممون میتونیم این کار رو بکنیم !
ویل : درضمن باید یکی از ما این کار رو بکنه که شناخت درستی از دیپر داره ! کیل : خب کی از همه بهتر اونو میشناسه ؟! بیل : معلومه من ! مارسیس : درسته ولی خب حتی اگه خودتو شبیه اون کنی کاملا نمیتونی شبیهش باشی مگه اینکه... میبل : دستگاه کپی ! دیپر : درسته ! فورد : اینم فکر بدی نیست بیل : تازه حتی ممکنه شانس بهمون رو کنه و بتونم نابودش کنم ! مارسیس : پس حله دیگه ؟ همه : چه جورم ! استنلی : حالا اگه بحث دیگه ای نیس میشه بریم کپه ی مرگمونو بزاریم بخوابیم ؟! اخه از صبح همین جور داری حرف میزنی اقا سرم رفت ! فورد : اره میشه استنلی : خوبه !

فردای اونروز بیل با استفاده از یکی از کپی های دیپر نقشه ی خودشون رو برای گیر انداختن اون شیطان عجیب غریب شروع میکنند ( چند روز از شروع نقشه میگذره ) شب بود بیل به سمت دستشویی حرکت میکنه و وارد اون میشه ، بعد رو به اینه شروع به رنگ کردن موهاش میکنه ، به نظر میومد که بعد یه مدت خاصی بدنی که تسخیر میشه شروع به تطبیق پیدا کردن با میزبانش میشه یا حداقل برای بیل اینطوری به نظر میرسید ؛ بعد از اینکه کارش تموم شد به سمت یکی از اتاق ها رفت تا بخوابه ، روی تخت دراز کشید و همون لحظه زیرش یه دروازه باز میشه و به داخل اون کشیده میشه

بعد از کشیده شدن توی اون پورتال بیل خودش رو توی یه جایی شبیه یه کهکشان میبینه بیل : کی اونجاس ؟! ناشناس : دیپر پاینز منتظرت بودم بیل* : خودشه ! ناشناس : چیزی گفتی ؟ بیل : منظورم اینه که تو کی هستی ؟! ناشناس : اروم اروم با هم اشنا میشیم نیازی به عجله نیست بیل : چی میخوای ؟! ( موجودی سیاه به بیل نزدیک میشه و جلوی صورتش ظاهر میشه بیل : تو...تو...یه..سایفری ؟! ناشناس : اوه انگار بیشتر از اونی که فکر میکردم میدونی ! حالا بهم بگو دیگه چیا میدونی ؟ یا مثلا اینکه اون سایفر رو چجور شکست دادی ؟ بیل : تنها چیزی که میدونم اینه که قراره نابودت کنم ! ( و بعد به سمت اون سایفر حمله میکنه )

اما اون از حمله جاخالی میده سایفر : اوه تو نباید همچین قدرتی داشته باشی مگه اینکه فقط تظاهر به بودن چیزی که نیستی میکنی بیل : اوه پس انگار اونقدرا هم احمق نیستی ! قابل تحسینه ! سایفر : میدونی بیشتر تو قابل تحسین به نظر میای که جرعت کردی جلوی من قد علم کنی ! ( جلوی من دربیای ! ) بیل : منظورت چیه ؟! سایفر : اوه یعنی هنوز نفهمیدی ؟ بیل* : صبر کن ! یه سایفر سیاه ، کسی که میخواد دنیا رو نابود کنه ، یه شیطان میلیار ساله ، کسی که توی بعد سایه فراموش شده ! بیل : نه این امکان نداره ! سایفر : اوه چرا امکان داره ! بیل* : باید هرچه سریعتر از اینجا بزنم به چاک ! ( بعد از اون یه انفجار کوچیک درست میکنه ) از فررصت استفاده میکنه و یه پرتال درست میکنه و از طریق اون فرار میکنه اون سایفر هم همینطور نگاش میکنه

این داستان ادامه دارد...
اسلاید اضافی +_+
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییی بوددددد
خوب دیگه من برم با گیمرکرافت کار دارم
*وی یک شمشیر برمیدارد و به سمت گیمرکرافت هجوم می آورد*
😂😂😂😂
میدونی راستش...به نکته ی خوبی اشاره کردی 😂
عـــــــــــــــر خودتم نمدونی؟؟😂😂من سه قرن واشم سواله😐😂😂
😂😂😂😂
ویپ یه شوال دالم+_+چرا اسمت ویپره ولی عکس پروفت بیله؟+_+با این حساب نباس اسمتو میزاشتی بیپر؟•-•😁😁🤣
میدونی راستش...به نکته ی خوبی اشاره کردی 😂
فراموش نکن کووووووووووووووو؟(کوه تو بیابونه) خوددرگیری گرفتم
😂😂😂😂
پس منه بدبخت که تیرباری می نویسم منتظر بررسی ام چی 😐
دیه دیه خاله الی با ویپر فرق داره اصن تو باس رگباری بنویسی وضیفته پرو نشو😹😹😹😹😹
بله خوب چیزی گفتی 😂
تشکر 😂 به هر حال درسته که یکی از شخصیت هام اینطوریه ولی منم مث خودتونم 😂
ببین تو عاقل نیستی!عاقل تر از مایی!😂😂😂😂😂
صحیح خیلی ممنون 😂
😂😂😂😂
به هرحال گفتم دیگه بنویسم شما رو بیشتر از این فسیل نکنم 😂
بیا من میگم باهوش ترین جمعمون ویپره کسی گوش نمده😐😂😂😂
تشکر 😂 به هر حال درسته که یکی از شخصیت هام اینطوریه ولی منم مث خودتونم 😂
شما سخت کوش گروهی 😂
عالی بوددددد😀😀😀😀
ویپر تو آخر با این ادامه دارد من رو بخدا سکته میدی😂😂😂😂
بله اصن هدفم همینه عزیز جان 😂
پشممام بالاخره!خدایا شکرت🤲🤲این مهجزه الهی رو مدیون که کسی هستیم؟😂😂😂
😂😂😂😂
به هرحال گفتم دیگه بنویسم شما رو بیشتر از این فسیل نکنم 😂