
سلام?? این اولین تست منه لطفا حمایت کنید
(از زبان راوی) جانگ کوک به نامجون نگاه کرد و گفت: هیونگ حوصله ام سر رفته نامجون: نظرتون چیه بریم یه بار؟ جی هوپ: من یه جا رو می شناسم که قبل از دبیو با بچه های گروهم می رفتیم اونجا همه موافقت کردن و راه افتادن به سمت بار
(از زبان شما) وای خسته شدم ولی خدایی آزمون امروز خیلی سخت بود آخه بیگ هیت بعد صد سال میخواد کار آموز دختر بگیره بعد از چندین سال تمرین امروز آدیشن دادم امیدوارم قبول بشم ولی الان خیلی خسته ام و میخوام فقط خوش بگذرونم بزار یه زنگ بزنم به نا اون(دوست صمیمیت) ..... شما:الو نا اون :سلام شما:سلام میگم یه بار خوب می شناسی؟ نا اون: یه وقت حالم رو نپرسی شما: ببخشید خیلی خستم نا اون: آره یه بار خوب توی گونگ کو هستش شما: گونک کو اوکی ممنون منتظر جواب نشدم و بلا فاصله قطع کردم و به سمت کلید ماشینم رفتم
بلاخره بعد از چند دقیقه رانندگی رسیدم اونجا اول رفتم و یه نوشیدنی خوشمزه سفارش دادم بعدش رفتم که دستام رو بشورم که یه میز توجه ام رو جلب کرد هفت نفر با کلاه و عینک آفتابی و ماسک سیاه نشسته بودن زیاد توجه نکردم و سعی کردم راهم رو ادامه بدم که یهو پام لیز خورد داشتم میوفتادم که یهو احساس کردم بین زمین و هوا هستم بعد از چند دقیقه چشام رو باز کردم با صورت جانگ کوک مواجه شدم
جانگ کوک: خوبی؟ سریع به خودم اومدم و از روی دستاش بلند شدم قبلم داشت تند تند می زد نمی دونستم چیکار کنم فقط یه تشکر کردم و به سمت در خروجی دوییدم
(از زبان جانگ کوک) دقتی رسیدیم بار نامجون هیونگ گفت که چی می خواید منم مثل همیشه نوشینی مورد علاقه ام رو سفارش دادم وقتی نشستیم توجه هم به یه دختر که داشت میرفت سمت دستشویی جلب شد وقتی به زمین نگاه کردم دیدم اون تیکه خیلی لیزه یهو دیدم که اون دختره داره میوفته بی درنگ رفتم و گرفتمش انگار خیلی ترسیده بود داشت می لرزید و چشاش هنوز بسته بود چند دقیقه طول کشید وقتی چشاش رو باز کرد داشت صاف توی چشام نگاه میکرد ازش پرسیدم حالش خوبه یا نه انگار با حرف من تلنگری بهش خورد و از جاش بلند شد تشکر کرد وسریع به سمت در خروجی دوید
(از زبان شما) دو روز بعد:با صدای زنگ تلفن از خواب بیدار شدم وای باورم نمیییی شد اون بیگ هیت بود من تو آدیشن قبول شده بودم مرده پشت تلفن گفت که ساعت ۲ اونجا باشم وایسا ببینم الان ساعت چنده؟ ساعت ۱۰ خب وقت دارم الان باید برم دوش بگیرم و آماده بشم هوراااااا
از زبان جانگ کوک: دو روز از اون اتفاق می گذره و من روز و شب به فکر اون دختره هستم نمی تونم از فکرش در بیام کا ش یه شماره تلفن یا آدرس ازش داشتم امروز بلاخره بعد از دو روز میخوام برم کمپانی مثل اینکه یه کار اموز جدید اومده
(از زبان شما) ساعت ۱:۵۵ دقیقه بود و من وارد کمپانی شدم اول از همه یه آقایی اومد دنبالم و ازم پرسید که کار آموز جدید هستم یا نه بعد ش منو به سمت آسانسور راهنمایی کرد وقتی رسیدیم طبقه ی سوم پیاده شدیم وقتی وارد یکی از اتاق ها شدیم دیدم که همه ی گروه های بیگ هیت اونجا جمع هستن از جمله تی اکس تی و.... وای نگاه کن اونا بی تی اسن وقتی داشتم بهشون نگاه میکردم یهو نگاهم افتاد به جانگ کوک که بهم خیره شده بود
امیدوارم تا اینجا از تست خوشتون اومده باشه منتطر پارت بعدی باشید??
راستی یادتون نره کامنت بذارید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاااااااالیییی
داستانت عالی بود ولی من شش ماه که منتظرم لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار
عررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
عالی من خیلی خوشم اومد 😘تانکیو
خاهشاااااا واسه بقیه کاراتم تو گزینه هاش حتمننننن علامت سوال بزارررررر
خدایی من هر دفعه میخونم میرم تو شوک فقط فازم علامت سوال میشه
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟....
پارت دوم و آخر رو نوشتم در حال بررسی هستش
هم میتونید زیر پارت دو هم همینجا بگید که دوست دارید موضوع داستان بعدی چی باشه؟
تمام تلاشم رو میکنم که زودتر پارت بعدی رو بزارم??
منتظر یه داستان هیجان انگیز باشید?
وای با اینکه بایسم جیمینه ولی ذوق مرگ شدم
??
توو رو خدا بعدی رو بده عالی بود از خوش حالی غش کردم ???????
میشه سریع تر بزاری؟؟؟؟
من خیلییییی از داستانت خوشم اومد ?
تست منم انجام بده?
درمورد بلک پینک هستش ?
و زودددتررررر پارت بعدیییی رو بزار??