♛┈⛧┈┈•༶♛┈⛧┈┈•༶
آنید : یدفعه یکی شروع کرد به تند تند در زدن رومو برگردوندم سمته در که دیدم یه آقای قد بلند که قدش میشد گفت 178 باشه و ماسک پوشیده بود و عینک آفتابی زده بود یه تیپ خعلی خفن سیاه زده بود داشت تند تند به شیشه می کوبید یه دفعه با صدای نسبتا بلندی گفت : کــــووووووکــ 😑 کوک : عه هیونگ شما اینجا چیکار میکنی 🙄 پسره که سیاه پوشیده بود به قسمت شیشه ای در بنگاه اشاره کرد 😐 کوک خودشو جمو جور کرد و رفت سمت در و بازش کرد که پسر سیاه پوشه شروع کرد به غرغر: کوک نمی گی ما از نگرانی سکته میکنیم منو باش که خیره سرم اومدت بود که از صاحب این بنگاه بپرسم که خونه ایی که به تو انداختن کجاست 😑 منم طاقت نیاورد و گفتم : هـــی آقا خیلیم دلش بخواد که گذاشتم تو خونم بمونه در ضمن به جای اینکه در مورد خونه ی من نطق کنین اینو از اینجا جمعش کنین ⚡کوک : دع بسه دیگه اینقد پاچه ی همو نگیرین __ من : الان به من گفتی پاچه گیر یه دهنی من از تو سرویس کنم اومدم بزنم پسه کلش که دونگی و اون یارو سیاه پوشه باهم گفتن : بــــسه منو کوکم باهم گفتیم : چشم _____
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
36 لایک
پارت بعد منتشر شد 😐✌
عالییییی بود لطفا پارت بعد رو زود بزار💜
چشم رو چشو چالم 🥺💜
عالی عاجی مث همیشه عالی بود
مرسی 🙃💜
عالیییی😘😘😘😘
پارت بعدی لطفاً
عالی 🥰 لطفاً یه سری به داستان منم بزنید 🥺🥺🥺 از تهیونگه البته جینم توش هست 🥺🥺🥺🥺🥺
چشم به داستانت سر میزنم 🥺💜
عالی بود^-^♥️
مرسی 😐💜