
دای نانا نانا ناناعه داینامیت 😐💜
کوک : یکی از چشامو باز کردم دور و برمو نیگا کردم اینجا بنگاهه آنیده چشممو بستم و یه ضربه ی محکم به مخم زدم که فهمیدم این خوب نیست پس احتمالا اون دونگی ای که دیده بودم تو خواب بود اما این فکر وقتی دونگی رو گوشه ی در دیدم به هیچ تبدیل شد و یه ضربه ی دیگه به کله ام زدم نه ظاهرا واقعا خواب نیست خواستم خودم بکشم کنار که دیدم پق یه جنازه کنارمه خوب که دقت کردم دیدم اینکه آنیده خودمونه نکنه من این دوتا رو کشتم الان هیچی یادم نمیاد اییییییی یه لحظه واستا انگشته اشارمو بردم جای دماغ آنید خدارو شکر نفس میکشه رفتم سراغه دونگی یه ضربه ی محکم به مخش زدم وقتی بچه بود اینجوری بیدار میشد و البته که کارم خیلی صحیح بود چون بچه ورجکید (ترسید) و بیدار شد ______ چند دیقه ای گذشته بود و دونگی برام توضیح داده بود که موقعه ای افتاده تو رود خونه قبل از اینکه غرق بشه....
چند نفر از آب کشیدنش بیرون و به یتیم خونه بردنش یه سال بعد یه خونواده ی خر پول به سر درسای گرفتنش تا چند وقت پیشم داشته دنباله ما میگشته و اینکه رییس بنگاهه آنیده اینو که گفت زورم اومد چون آنید بدبخت چون این آیا حقوقشو نداده بود زد بود تو کاره دزدی 😐 یدفعه آنید عینه چی بلند شدو گفت : یعنی شما دوتا باهم پسر خاله این اوپس حدس میزنم چرا اینقد شکله هم بودین بعدشم سر قد و سن آخه کدوم خ_ر_ی دعوا میکنن 😐 یدفعه انگار برق گرفته باشدش گفت : چیزه مـ من اتفاقی شنیدم منم گفتم : آره جانه خودت 😐
آنید یه لگد محکم تو پام زد که باعث شد بگم آ خـــ€ یدفعه دونگی که تا اون موقع رو سایلنت بود گفت : شما دوتا همو میشناسین؟؟ منو آنید همزمان باهم گفتیم :همسایه ایم 😐💔 و همین باعث شد باهم سنگ کاغذ قیچی کنیم و آنید برنده بشه و منم بلند بگم نه قبول نیس تو تقلب کردی و آنید خواست چیزی بگه که دونگی گفت : خونه ی آنید که دور و برش خونه ی دیگه ای نیس _ من : طبقه ی بالا ی خونش زندگی میکنم __ دونگی : پایینه خونه ی آنید زیرزمینه بعد تو طبقه ی بالا زندگی میکنی آنید کجا زندگی میکنه؟ نگو که؟ ___ من : آفرین پسرم فکری که تو کله اته درسته __ دونگی : یعنی دوتایی بالا زندگی میکنین 😶 ؟؟؟ __من : نه اسکل آنید تو زیرزمین زندگی میکنه ___ دونگی : آهان
یدفعه آنید گفت : می دونین چیه؟ شما ساعته 5 صب با دیدن هم غش کردین و الان ساعت پنج و نیمه بعد از ظهره 😐💔 من : وااااااااااااااااااااااااااااااااااااای بدبخت شدم الان پی دی نیم منو میکشه گوشیمو از تو جیبم در آوردم و دیدم 19 تا تماس از دست رفته از پی دی نیم دارم 7 تا از جین هیونگ و 12 تا از کوک و همینطور 123 تا پیام 😐💔 زنک زدم پی دی نیم صدامو خسته کردمو با لحنی که حاله بد ازش میبارید گفتم : سلام بـبـ (سرفه ی الکی) ببخشید که ا امرو روز نتونستم بیام (سرفه ی الکی) آخه خالم خوب نیست (سرفه های پشته سره همه الکی 😐💔) گوشی رو قطع کردن که دیدم...
دیدم چارتا چش داره منو نیگا می کنه یدفعه یه نفر با ضربات متعدد به شیشه ی بنگاه زد سرمو به سمتش بردم که دیدم...
لایک و کامنت و فالو فراموش نشه 😐💜 سعی کردم بیشتر بنویسم 🙂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مث همیشه عالی عاجی جون 😉😉❤️❤️🥰🥰😘😘
مرسی مهی 💜
هووووووووووووبییییییییییی ادامه بده افرینننننننن من پشتتم زودددددد🙂❤️🍯
مرسی عزیزم 🙃💜 چشم ادامه میدم 😐💜
چقده ت سعی و تلاش داری برای زیاد نوشتنننن😐💔✌️
دیقا خیلی سعی دارم ولی نمیشه 😐💔
خوبه ولی کم مینویسی
سپاس و متاسفم بابت کم نوشتنم 🙃💜
عالیییییییییییییییی 😄😄😄😄پارت بعدو جونم داییم بزار 😢
چشم رو چشو والم حتما میزارمش 😐💜
عالییییییییییی لطفا پارت ۱۲ رو بزار و لطفا میشه بگی چجوری وارد کسایی که دنبالشون میکنم بشم آخه من تازه وارد تستچی شدم
سلام عزیزم اگه بالای صفحه رو نگاه کنی میبینی که زده( تازه ها) اونو میزنی تستای کسایی که دنبالشون می کنی رو واست میاره 💜