10 اسلاید صحیح/غلط توسط: 네긴💫💠 انتشار: 3 سال پیش 1,464 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خوب رسیدیم به پارت چهاردهم
واقعا انتظار نداشتم که تستچی قسمت قبل رو اینقدر زود منتشر کنه چون اکثر تستام توی پنج شیش روز منتشر میشه ولی این تستم توی کمتر از یه روز بررسی شد به هر حال از تستچی خیــــــــلی خیــــــــــــــــــلی ممنونم که انقدر زود منتشر کرد قبل شروع یادتون نره داستانم رو لایک و حتما حتما نظرهاتون رو واسم کامنت کنید تا بدونم داستانم چجوریه که ادامه بدم یا توی چند قسمت جمع بندی کنم و تموم بشه.
داستان از زبون هانا : طبق معمول صبح زود بیدار شدم و رفتم حموم🛁 و دوش یه ساعته گرفتم واقعا بعد از چند وقت به یه حموم طولانی احتیاج داشتم و هیچ عجله ای هم نداشتم چون ساعت 7 با جیمین و جونگ کوک قرار داشتم و این واقعا خوب!🙂 خوب بعد از حموم صبحونه مفصل خوردم و رفتم اتاقم و وارد گروه چت شدم📱 و به دخترا پیام دادم و بهشون گفتم که با جونگ کوک و جیمین شرط بستم و باید بهش عمل کنم و ازشون چند تا رستوران و کافه خوب خواستم تا بهم معرفی کنن چون وقتی داشتیم از شهر بازی🎡🎢 برمیگشتیم باید جیمین و جونگ کوک رو مهمون کنم اونم یه چیز خوب .بعد از کلی چت کردن و مسخره بازی🤪 تصمیم گرفتیم ویدیو کال کنیم با این حال که از صبح داشتیم چت میکردیم ولی هیچی به حرف زدن فیس تو فیس نمیرسید. خوب بعد از کلی حرف زدن دیگه از هم خدافظی کردیم✋🏻 و من رفتم ناهار خوردم و اومدم اتاقم و اماده شدم تا یه سر برم خرید🛍🛒 چون هنوز ساعت 2 ظهر بود و تا 7 خیلی مونده بود ماشینم🚗 رو سوار شدم و یه راست رفتم سمت پاساژی که همیشه ازش خرید میکردم یه چند دست لباس👗 خریدم و یه دست لباس اسپرت هم برای امروز گرفتم تا راحت تر باشم اخه لباس های اسپرت واسه گردش و تفریح خیلی مناسبن. بعد از خرید کردن برگشتم خونه تقریبا ساعت نزدیک به 6 بود منم شروع کردم به آمادم شدن موهام رو از پشت دم اسبی کردم و چند تا تاز مو رو ریختم توی صورتم و یه خط چشم و ریمل زدم با یه برق لب زدم👄 و واقعا خوشگل و کیوت شدم 🤩لباسی رو که تازه خریده بودم پوشیدم یه ساعت هوشمندم⌚ انداختم و بندش رو با قاب گوشیم ست کردم و گوشیم رو توی جیب لباسم گذاشتم و یه عطر زدم. یه کتونی👟 هم با لباسم پوشیدم و به جیمین پیام دادم💬 که میتونه بیاد دنبالم من حاضرم و اون هم بعد از 10 دقیقه اومد دنبالم. کوک پشت فرمون بود و جیمین هم صندلی بقلش منم پشت نشستم و رفتیم به سوی شهر بازی.🎢🎡
داستان از زبون جیمین: رفتیم شهر بازی و هر بازی که کوک میگفت رو سوار میشدیم توی تمام مدت واقعا ناراحت بودم 😔ولی سعی میکردم نشون ندم ولی ته دلم ناراحت بودم اونم به خاطر این بود که مجبور بودم یه ماه استراحت کنم و مجبور بودم تمرین نکنم ولی خوب به هر حال پام🦵🏻 اسیب دیده بود ولی وقتی وسیله ها رو سوار میشدیم و خوش میگذروندیم سعی میکردم به زانوم فشار نیارم . بعد از کلی خوش گذرونی سوار ماشین شدیم🚗 و من پشت فرمون بودم وقتی راه افتادیم هانا ادرس یه رستوران رو بهم داد تا بریم اونجا. وسطای راه بودیم که گوشی📱 کوک زنگ خورد و جوابش را داد بعد از اینکه قطع کرد رو به منو هانا شد و گفت که من بزنم کنار منم همین کار رو کردم. جونگ کوک÷ جیمین شی و هانا واقعا امروزبهم خیلی خوش گذشت😁 ولی همین الان منجر بهم زنگ زد و گفت که برم کمپانی یه مشکلی واسه موزیک ویدیو🎞 پیش اومده که باید همین الا ضبظ بشه🎬🎥 و من نمیتونم الان باهاتون بیام رستوران لطفا شما برید رستوران و به اندازه من بخورید چون این یه دستور از طرف برنده بازیه راستی جیمین شی به بقیه هیونگا بگو شاید شب دیر بیام خونه چون سر فیلم برداریم📽 ممکنه یه موقع زود و دیر تموم بشه. بعد هم کلاه 🧢و عینک🕶 و ماسکش رو پوشید و از ماشین پیاده شد و در رو بست و رفت در پشت رو باز کرد که هانا بیاد جلو بشیه بعد هم هانا اومد جلو و بعد در رو بست و به شیشه هانا زد تا پایین بده⬇ هانا هم همین کار رو کرد و گفت: جونگ کوک÷ بهتون خوشبگذره.😁هانا- امیدوارم سر فیلم برداری موفق باشی🙂. جونگ کوکااا فایتینگ💪🏻 و بعد دستش رو مشت کرد و کوک هم در پاسخ به هانا دستش رو مشت کرد✊🏻 و بعد ما منتظر شدیم که کوک یه تاکسی 🚕بگیره بره و بعد ما راه بیوفتیم واسه این که ممکنه یه موقع هیتر ها و ساسانگ فن ها سرش بریزن. کوک تاکسی گرفت و راه افتاد ما هم راه افتادم سمت رستوران .😉
رسیدیم رستوران رو یه میز که خیلی تو دید نبود نشستیم و سفارش دادیم وقتی سفارش هامون رو اوردن شروع کردیم به خوردن که من وسطای خوردن به فکرم رسید که از هانا واسه عمل پام مشورت بگیرم که بحث را باز کردم: جیمین* هانا؟😊 هانا- بله کاری داشتی؟؟😕 جیمین* ازت یه مشورت میخوام میشه کمکم کنی؟؟لطفا!!🙁 هانا-اره حتما هر کاری از دستم بر بیاد واست میکنم.☺ جیمین* خیلی ممنونم.🙂 خوب ببین مسئله به دیروز برمیگرده که وقتی شما اومدید خونمون من رفتم از اتاقم اسپیکرم 🎵🎶رو بیارم وقتی از پله ها بالا می رفتم پام به پله ها خورد و آسیب دید دیروز واقعا درد میکرد.😣 اولش فک کردم مشکل جدی نیست ولی وقتی زمان از روش گذشت دردش چند برابر شد و برای همین من یه وقت از دکتر گرفتم👨🏻⚕ و امروز رفتم پیشش و دکتر هم بهم گفت که یه قسمتی از تاندون زانوم پاره شده.😞 هانا- وای واقعا؟!!!😳 جیمین مطمئنی دکتر درست گفته؟؟😟 به دوستات گفتی؟؟دکتر نگفت چیکار کنی؟؟😧 جیمین* هانا چند لحظه صب کن نه من به هیچکی نگفتم تو اولین نفری هستی بهش گفتم.😶 دکتر بهم گفت که باید یه عمل روی زانوم انجام بدم که تاندون پاره شده رو به هم متصل کنن ولی تا اینجای کار مشکلی نیست ولی دکتر گفته تا یه ماه بعد از عمل باید اصلا از زانوم کار نکشم 😓و بعد از اون یه ماه تا سه ماه باید کار های سنگین انجام ندم و به زانوم فشار نیارم. مشکل من الان یه ماه بعد از عمله من واقعا نمیتونم به هیونگام بگم چون اونا خیلی نگران میشن🙁 و از طرف دیگه ممکنه کمپانی باهام برخورد کنه و از گروه بندازنم بیرون من واقعا توی بد دردسری افتادم تو راه حلی داری که کمکم کنی؟؟؟🤕
هانا- خوب جیمین واقعا ناراحتم که این اتفاق واست افتاده😔 و نمیتونی به دوستات و کمپانی بگی ولی الان که فک میکنم😃 من میتونم یه کمکی بهت کنم فقط اگه تو مشکل نداشته باشی و توی این یه ماه کاری با کمپانی نداشته باشی... جیمین* واقعا هانا میتونی کمکم کنی😨 میشه بگی چجوری؟ هانا- خوب ببین من اصلا با این مسئله مشکلی ندارم و البته میدونم خانوادم هم مشکلی ندارن فقط اگه اتاق هامون جدا باشه. ببین من خودم یه خونه مجردی دارم که از وقتی به سن قانونی رسیدم خونوادم واسم خریدن من و تو میتونیم برای یه ماه توی اون خونه زندگی کنیم و من بتونم ازت مراقبت کنم تا پای تو خوب بشه.😉 خونه من چهار تا اتاق داره و یه حیاط بزرگ ، یه آشپز خونه بزرگ و پذیرای و حال بزرگ و اینکه میخوام بگم خونم بزرگه و اینکه دونفر توی یه خونه باشن خیلی راحت میتونن زندگی کنن😊 فقط تو باید از کمپانی برای یه ماه مرخصی بگیری و بگی که از کار خسته شدی و میخوای تنهایی بری مسافرت و میخوای این مسافرت رو با برادرت بری تا اونا بهت مشکوک نشن که تو با یه دختر هستی😄 و باید به دوستات هم همین رو بگی و ازشون اجازه بگیری که میدونم میتونی این کار رو بکنی و این وسط فقط به موافقت خودت نیاز داریم. نظرت درباره پیشنهادم چیه؟🙂 جیمین* خوب ......اممممم.😕 پیشنهاد خوبیه من مشکلی ندارم باهات هم خونه بشم و اینکه میگی خونه بزرگی داری واقعا خوبه و من میتونمم .... امممم پیشنهادت رو قبول کنم😀 ......فقط..... یه چیزی منو مردد میکنه 🙁.....اون هم اینه که برای تو دردسر داشته باشم خوب تو هم کار های خودت رو داری و نمیتونی همش ازم مراقبت کنی و این باعث میشه درخواست رو از ته دلم قبول نکنم.☹ هانا - جیمین من اصلا حتی یک درصد هم سختم نیست میدونی چرا اگه من سختم بود به هیچ عنوان بهت نمیگفتم من به خونه مجردی دارم و میتونم ازت نگهداری کنم اگه معذب بودم هیچوقت همچین درخواستی رو بهت نمیدادم و بهت یه مشاوره ساده میدادم نه این پس خیالت از طرف من راحت باشه.😇 جیمین* واقعا ممنونم هانا تو خیلی مهربونی پس من یه ماه مزاحمت میشم.😂 هانا- خوشحال میشیم درخدمتون باشیم.🤩 راستی جیمین از این به بعد دیگه سعی کن رانندگی نکنی و کار های سنگین هم نکن حتی اگه دوستات بهت گفتن حالا بعد از این که حالت خوب شود بهشون بگو تا اونا دلخور نشن و این که من واسه چند روز دیگه برات نوبت میگیرم و ازت مراقبت میکنم.🙃
داستان از زبون هانا: بعد از این که با جیمین شام خوردیم من جیمین رو بردم گذاشتم خونشون تا اون به زانوش فشار نیاره و رانندگی نکنه و خودم با تاکسی🚕 برگشتم خونه خسته بودم ولی نگران هم بودم چون اون بهترین ایدل کیپاپ بود و توی بهترین بوی بند جهان بود و اگه اتفاقی براش میافتاد واقعا ناراحت کننده بود😔 از طرفی من اون رو بهترین دوستم میدونم اندازه بونا و رایونگ نه چون اونا خواهر هام هستن ولی جیمین بهترین دوستمه😋 و واقعا دوسش دارم فقط به عنوان دوست.☺ خوب توی سایت ها دنبال یه پزشک متخصص میگشتم و از اشنا های خانوادگیمون که چندتایشون پزشک بودن کمک خواستم تا بهترین دکتر رو پیدا کردم و شماره و ایمیل و ادرسش رو گیر اوردم یه دکتر نسبتا پیر بود ولی بهترین بود😍 بهش ایمیل دادم که (متن ایمیل📧💬):سلام دکتر چا ! من کیم هانا هستم دختر کیم هانسو(از خودم در اوردم نمیدونم اسم مرده یا زن ولی به هانا میاد همینش خوبه ولی باید بگم اسم پدرش رو گفت که یکم از شهرتشون استفاده کنه و وقت بخره!) راستش برای یکی از دوستان من یه مشکلی پیش اومده که میدونم شما میتونین حل کنین🙂 . خوب باید بگم دوست من وقتی از پله ها بالا میرفته زانوش به پله برخورد میکنه و پیش پزشک میره برای معاینه و پزشک هم بهش میگه که قسمتی از تاندون زانوش پاره شده و باید عمل شه. من واقعا نمیدونم چه مشکلی پیش اومده براش و خیلی براش نگرانم فقط ازتون میخوام یه وقت سریع به دوستم بدین تا زود تر پاش بهتر بشه اخه اون ایدله و نباید کمپانیش بفمه برای همین من پیش شما اومدم و ازتون کمک میخوام.🙏🏻/ دکتر چا بعد 40 دقیقه بهم جواب داد🗨 و خداروشکر هم من و هم پدر رو شناخته بود و برای فردا اول وقت به جیمین وقت داده بود منم بی معطلی به جیمین زنگ زدم و بهش گفتم فردا برای 7 صبح اماده باشه میریم مطب دکتر چا برای معاینه و اون هم قبول کرد .👌🏻
فردا صبح: از ساعت 6 بیدار شدم و بدون اینکه چیزی بخورم فقط اماده شدم و به سمت خونه جیمین رفتم🏠 اون هم اماده بود و دوتایی رفتیم سمت مطب دکتر چا خدا رو شکر ساعت 8 اونجا بودیم وارد مطب شدیم خودمون رو به دکتر معرفی کردیم .🙂دکتر چا شروع به معاینه پای جیمین کرد و همون چیز هایی که دکتر جیمین گفته بود رو گفت که اگه تا هفته دیگه عمل نکنه پاش به شدت به مشکل میخوره. هانا- دکتر چا نزدیک ترین وقتی که توی این هفته دارین برای کی هست؟ من میدونم سرتون شلوغه ولی حال مریض ما هم خیلی بد هست و به گفته خودتون هر چی زود تر عمل بشه بهتر لطفا یه زمان مناسب برامون جور کنید. جیمین از حرف زدنای من هنگ بود😟 ولی سرش رو به نشونه تاکید تکون میداد.🙂 (علامت دکتر چا $) دکتر چا$ خوب حرف شما کاملا منطقی هست و من برای 4 عصر یه عمل دارم مریضم وضعش از مریض شما خیلی خیلی بهتره😀 و من میتونم وقت اون رو به آقای پارک بدم تا ایشون رو عمل کنم.😇 هانا- دکتر چا واقعا ممنونم خیلی لطف کردین😍😁 فقط ما باید بریم که وسایل هامون رو جمع کنیم و بیایم. و اینکه باید چه ساعتی بیمارستان باشیم؟ دکتر چا$ ساعت 2 تا 2 و نیم بیمارستان باشید برای کار های عمل پس فعلا .✋🏻 هانا و جیمین -* ممنونیم دکتر خدافظ .👋🏻 بعد از اینکه از مطب خارج شدیم انقدر ذوق میکردم که نمیتونستم خودم رو نگه دارم وکنترل کنم برای همین جیمین و بقل کردم🫂 و بهش تبریک گفتم اون هم یه لبخند خیلی گوگولی و کیوت زد😃 بهم و ازم تشکر کرد به سمت ماشینم رفتیم و سوار شدیم که من به جیمین رو کردم و گفتم:
هانا- خوب جیمین همه کارای عمل جور شد فقط تو الان میری کمپانی و مدیرتون میگی که برای یه ماه میری سفر و بعد هم میبرمت خونه تا به دوستات بگی و وسایل جمع کنی.🎒 ببین وسایل هر چی که فکر میکنی توی این یه ماه میخوای جمع کن و اماده کن که قبل از ساعت 1 بیام ببیریم خونم . جیمین* هانا واقعا ممنونم از لطفت نمیدونم چطوری تشکر کنم ☺. من بیشتر وسایل هام رو دیشب جمع کردم و الان میرم چند تا وسیله جزی رو جمع میکنم تو میتونی همین الان که رفتیم خونه وسیله ها رو ببری به خونت . راستی کمپانی ما هم این ادرسه. بعد این که جیمین ادرس رو بهم داد به سمت کمپانی رفتیم کار جیمین حدود نیم ساعت طول کشید و اون تونسته بود مدیرشون رو راضی کنه و بعد هم به سمت خونشون رفتیم و اون اول با اعضا صحبت کرد و بعد هم همه وسایل هایی که جمع کرده بود رو اورد و من توی ماشین منتظر موندم تا بقیشون رو هم جمع کنه و بیاره خودم هم از قبل به چند تا از کار کنای خونمون گفتم که وسایل هام رو جمع کنن و ببرن خونم و به مامانم هم زنگ زدم📱 و گفتم همه چی اماده بود جیمین همه بعد از چند ساعت وسایل هاش رو جمع کرد و اورد . دیگه نزدیکای ساعت یک بود🕐 با جیمین رفتیم ناهار خوردیم بعد هم به بیمارستان رفتیم از تمام دکتر ها 👨🏻⚕و پرستار ها👩🏻⚕ خواستسم به هیچ کس راجع به حضور جیمین چیزی نگن اون ها هم خیلی محترمانه قبول کردن و کار های عمل جیمین رو انجام دادن . قبل عمل رفتم دیدین جیمین تا استرسش رو رفع کنم.🙂 هانا- جیمین اصلا استرس نداشته باش یه عمل خیلی سادس و اصلا ترس نداره.😀 جیمین* (وقتی شروع میکنه حرف زدن با دستش دستای هانا رو محکم میگیره 🤝🏻) هانا واقعا ممنونم که همراهم هستی و این باعث دلگرمیه منه خوشحالم که دوست خوبی مثل تو رو پیدا کردم .😊 هانا – منم همین حس رو به تو دارم تو واقعا بهترین دوستی برای من امیدوارم به خوبی پات عمل بشه و بتونی مثل قبل برقصی🕺🏻 و راه بری🚶🏻♂. الان هم تمام انرژی های بد رو از خودت دور کن و بیا بقلم.🙆🏻♀ من همیشه وقتی استرس دارم یا قرار یه ار سخت انجام بدم یکی بقل میکنم الان هم همین حس رو نصبت به جیمین داشتم سعی کردم با حرفام ارومش کنم ولی بقل کردن یه چیز دیگس .🙂 هانا- جیمین استرس نداشته باش و سعی کن اروم باشی.😊 جیمین* هانا مرسی همراهم هستی .😉 ادامه از زبون جیمین: همون طور که من همیشه وقتی استرس میگیرم دلم میخواد یکی رو بقل کنم وقتی هانا این کار رو کرد واقعا ارامش پیدا کردم و دیگه استرسی نداشتم برای عمل .😊
داستان از زبون هانا : جیمین رو بردن اتاق عمل و حدود 3و 45 دقیقه توی اتاق عمل بود فکر میکنم عمل سنگینی انجام داده باشه و امیدوارم برای جیمین سخت نباشه.😕 بعد از این که از اتاق عمل خارج شد بردنش به ی اتاق شخصی که از قبل براش گرفتیم و دکتر چا رو بعد عمل دیدم و سریع به سمتش رفتم.🏃🏻♀ هانا- دکتر چا عمل چطور بود ؟😦 دکتر چا$ خوب باید بگم عمل اقای پارک خیلی خوب پیش رفت و ایشون باید تا یک ماه همون طور که گفتم به پاشون تکون ندن و مراقبت بشن تا پاشون دیگه به مشکل نخوره. شما بعد از ده دقیقه میتونین برین اتاقشون و هر موقع بهش اومد خبرم کنید تا معاینشون کنم و بهشون بگم کی ترخیص میشن.😊 هانا- دکتر واقعا ازتون ممنونم.😉 بعد از اینکه دکتر از پیشم رفت به طرف اتاق جیمین رفتم و منتظر موندم تا پرستارا کاراشون رو انجام بدن و بعد من برم داخل. رفتم تو و کنار تخت 🛌جیمین نشستم و بهش نگاه کردم. جیمین بغد از یک ساعت بهوش اومد و من دکتر رو خب کردم و دکتر گفت کار های ترخیصش رو انجام بدیم میتونه مرخص بشه .😀 منم بی معتل همراه دکتر چا رفتم و کار های جیمین رو انجام دادم و به اتاق جیمین رفتم لباس هایی که جیمین قبل عمل همراه خودش اورده بود رو بهش دادم تا عوض کنه و از اتاق رفتم بیرون. بعد از چند دقیقه جیمین صدام زد داخل لباس هاش رو پوشیده بود و روی تخت نشسته بود منتظر من. من هم واسش یه ویلچر اوردم و کمکش کردم بشینه روی اون و تا ماشین🚗 با ویلچر بردمش بعد از این که جیمین جا به جا شد راه افتادیم سمت خونه🏠 توی راه کنار یه داروخونه نگه داشتم و یه ویلچر خریدم تا جیمین توی خونه راحت باشه . بعد هم راه افتادیم سمت خونه جیمین از ماشین پیاده شد و بردمش اتاقش تا یکم استراحت کنه روی تختش دراز کشید و خوابید.🛌
خوب امیدوارم از این پارت خوشتون بیاد .❤سعی کردم زیاد بنویسم امیدوارم دوست داشته باشین. پس لایک کنید👍🏻و و نظرتون رو کامنت کنید 💬فالو کردن هم یادتون نره.
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
43 لایک
یکم عاشقانش کن
از پارت بعد که میشه 21 یه حالت عشق اجباری برای هانا میشه😉
عالی بود اجی
مرسی اجی
خییییلی عالی مینویسی❤💖
پارت بعدی لطفا 😫🙏🙏🙏🙏
عالی بود👌😘
داستانت عالی بود
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار