
اگه که می خواین داستان رو ادامه تو کامنتا بگید 😑💜
کوک : داشتم راه می رفتم که دختر بنگاهی رو دیدم خواستم برم یکم حالشو بگیرم که احساس کردم یه نفر از تو تاریکی داره به دختر بنگاهی نزدیک میشه و همینطورم بود ولی به من ربطی نداشت اما دقت که کردم دیدم یه نفر نیست بلکه چند نفرن یدفعه دست یکیشون نشست روی شونه ی دختر بنگاهی دیگه طاقت نیاوردم رفتم جلو و....
آنید : احساس کردم یه نفر داره بهم نزدیک و نزدیک تر میشه اما یدفعه یه صدای آخ بلند اومد و صورتمو برگردوندم که دیدم علاف طبقه بالایی داره چند نفر رو میزنه حدس زدم چه اتفاقی افتاده یدفعه.... ____ کوک : یدفعه از تو تاریکی چند نفر دیگه اومدن البته اینا رو حتی از دورم میدیدی میفهمیدی قوی تر از قبلیان پس تنها راه چاره در رفتن (فرار کردن) بود دست دختر بنگاهی رو گرفتم و گفتم : گفتم سه درو ...
یک. دو دختر بنگاهی طاقت نیاورد و گفت : ســــه باهم از اونجا زدیم به چاک چند دیقه ای گذشت که فهمیدم دیگه دنبالمون نیستن قدم هامو آهسته کردم که دختر بنگاهی به تابعیت از من قدماشو آروم کرد به نفس نفس افتاده بودیم که گفتم : می دونی چیه؟ دختر بنگاهی : چیه ؟ 🤨 من : وقتی رو تو برگردونید قیافت خیلی خنده دار شده بود به زور جلوی خندمو گرفته بودم 🤣 شروع کردم به قهقه زدن که یه پسه کله ای از دختر بنگاهی خوردم و گفتم : چته چرا میزنی دستتم سنگینه اه
آنید : رو به پسره که داشت کلشو می مالوند گفتم : آهان راستی علاف طبقه بالایی من آنید هستم کیم آنید 😶 پسره : لطفا دیگه منو علاف طبقه بالایی صدا نگن چون منم اسم دارم من جئون جونگ کوک هستم 😶 من : باشه آقای جئون و حتما کار امشبتون رو جبران میکنم ....
جئون : میشه یه لطفی برام بکنید من : بله بفرمایید جئون : لطفا منو با اسمم صدا کن و ادامه ی حرفشو با خنده گفت : همون پس گردنی کافی بود دیگه لازم نیس جبران کنید من : آی بابت اون پس گردنی منو ببخشید جناب جونگ کوک اون : کوک صدام کن و راحتتر حرف بزن چون اینجوری معذب میشم گفتم : باشه یدفعه محکم خوردم به یه چیزی...
لایک و کامنت فالو راستی اگه ادامه ی داستان رو می خواین بنویسم تو کامنتا بگین چون جدیدا خیلی کم بازدید می خوره 🙃
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وایییییییییییییی عالیییییییییییییییی بودددددد😄😄😄😄😄
مرسی 🙃💥
پارت بعد منتشرش شدش 😉💜
جدیدا همه چی کم بازدید میخوره:/
تنها داستان و تستای تو نیس:/
عالی بیدツ
ادامه بده لطفااا
😉💜
اهههههه دوبار ه جایی حساس قطع کردی 😐😆 عالیییییییی بود داستانتو دوست دارم 😍🤍 ادامه بعده 😉👌منتظره پارت بعد هستم 🤗😅
😁💜
چرا انقد کم مینوسی خب یکم بیشتر بنویس
چشممممم 🥰
کم مونده دیگ از دستت سر ب بیابون تخت بزارم😐💔
خیلیییی داری کم مینویسی خیلیییی🔪🔪🔪🔪🔪
باشه از این به بعد بیشتر مینویسم 🙃
ببخشید اگه کم بود از این به بعد بیشتر مینویسم 😊
عالی ادامههههه
چشمممممم🙃🙃