
سلام سلام من اومدم با پارت۶ مرینت و لیدی باگ🐞کت نوار و ادرین🐾تیکی🍪پلگ✴خودم💜
🐞 موهامو شونه کردم و به دو دسته تقسیمش کردم و گیسشون کردم و انداختم روی شونه هام (💜عکس همین پارت)منتظر کت بودم که یهو🐾میخواستم برم پیش مری رفتم پایین یه دونه گل رز قرمز بر داشتم و رفتم بالا هولوگرامی که از مکس صبح تو مدرسه گرفته بودمو فعال کردم اخه تا اخر شب ناتالی چند بار بهم سر میزنه کادو مرینتو گرفتم تو دستم و گفتم پلگ کلاوز اوت و از پنجره پریدم بیرون از روی ساختمونا پریدم تا برسم به خونه مرینت اینا
💜یه فلش بک بزنیم به صبح تو مدرسه از زبان 🐾سلام مکس چطوری؟ مکس:سلام ادرین خوبم مرسی تو خوبی 🐾ممنون مکس من ازت یه هولوگرام میخوام داری؟مکس:اره دارم ولی برای چی میخوای؟(💜ادرین هول شده)اممم.....راستش.....بابام دوباره خیلی بهم گیر میده میخوام وقتی میرم بیرون این هولوگرامو فعال کنم مکس:باشه ادرین ظهر بیا خونمون بهت میدم🐾خب پس ظهر با هم میریم خونه شما مکس:اوکی
🐾رسیدم خونه مرینت اینا در بالکنشو زدم یهو دیدم بلا فاصله اومد بالا🐞کت در زد سریع رفتم بالا گفتم سلام پیشییی چه طورییی🐾یهو دیدم مرینت اومد بالا همون جا خشکم زد با قیاف تعجب کرده نگاش کردم و گفتم مرینت منو ترسوندی🐞چون یهو پریدم بالا رو میگی؟هه هه هه(خنده)خب چیزه دیگه دلم چیز شده بود🐾چیز شده بود؟😂🐞چیز دیگه اروم گفتم تنگ🐾چی؟؟نشنیدم😝🐞بلندتر گفتم تنگ شده بود🐾خندیدم و جلوش زانو زدم و گلو بهش دادم و گفتم تقدیم به بلوبری خودم🐞گلو ازش گرفتم و گفتم بلوبری؟🐾اره دیگه لقب توعه 😉🐞چرا بلوبری؟🐾چون موهاتو چشات رنگ بلوبری هست
🐞خندیدم و گفتم بیا تو پرید تو اتاقم و وایساد جلو روم رفتم سمت در اتاقم گفتم مامان برزگ من میخوام بخوابم شب بخیر مامان بزرگ مرینت :شب بخیر دخترم🐞الان دیگه همه چی حله🐾چشمم به میز خوراکی ها افتاد گفتم مهمون داشتی؟🐞نه پیشی برای تو امادش کردم برو بشین🐾واقعا؟؟؟ همشم که چیزای مورد علاقمه 🐞پیشی رفت نشست یه جعبه دستش بود توجهمو جلب کرد ولی چیزی نگفتم گفتم خودش میگه پیشی یه دونه کروسان و ماکارون رو برداشت و خورد و گفت🐾یه دونه کروسان و ماکارون برداشتم و خوردم و گفتم وای چه خوشمزس خودت پختی🐞سرمو به نشانه تایید تکون دادم
🐾چقدر خوش به حال من بشه در اینده😂😂🐞از کجامعلوم قراره ز.ن.ت بشم؟🐾میشی تو دلت میاد این پیشی ملوسو رد کنی؟(💜چشاشو تیله ای کرد)🐞وای خدا چشاشو نگاه🐾عهه نقطه ضعفتو یافتم از این بعد هرچی ازت خواستم اینجوری میگم (💜همه این حرف هایی که میزنه در حال خوردن هستا)قیافه🐞:😂🐾اها راستی یادم رفت مرینت این برای توعه(💜جعبه رو بهش داد)🐞مرسی این چیه🐾بازش کن ببین ازش خوشت میاد🐞درشو باز کردم دیدم😲😲
🐞دیدم یه گوشی ایفون دوازده پرو مکسه گفتم واییی کت🐾مرینت وقتی کادشو دید کپ کرد گفتم دوسش نداری؟🐞چرا ازش خوشم اومده ولی این خیلی گرونه نمیتونم قبولش کنم🐾تو نگران پولش نباش من انقدر دارم که این توش گمه بعدشم میخوام که با دیدن این همیشه به یادم باشی🐞من بدون اینم به یادتو هستم🐾براش خندیدم و گفتم راستی یه قاب هم برات خریدم اینم دوس داری؟🐞چه جالب صورتی و مشکی هردوش رنگ مورد علاقمه ممنونم ازت🐾اون روز که گوشیتو له کردی فهمیدم دیگه گوشی نداری من همین جور که داشتم میومدم دنبالت گوشیتو برداشتم(💜گوشیش نشونش داد)دیگه قابل استفاده نبود ولی سیم کارتت درسته الان این گوشی جدیده با سیم کارت خودت هست🐞مرسی😘🐾قابل شمارو نداشت
(💜هردوشون نشستن رو کاناپه)🐞کت تو خواهر یا برادری داری؟🐾نه تک فرزندم🐞خب پدر و مادر چی ؟🐾مادرم که مرده😢🐞اخ ببخشید متاسفم نمیخواستم بهمت بریزم🐾نه اشکالی نداره بعد پدرمم نمیدونم اصلا با خودش میگه یه پسری هم دارم یا نه😢🐞واقعا یعنی نسبت بهت کم توجه هست؟🐾اره خیلی زیاد
🐞از چند سالگیت شروع شد؟🐾خب دقیق نمیتونم بهت بگم ولی میشه گفت تقریبا سالای زیادی هست🐞خب کت چه جوری با این وضعیت کنار اومدی؟🐾هیچی اصطلاح بسوز و بساز که میگن برای من صدق میکنه مثل یه زندانی بودم که هر روزشو میشماره که یا بمیره یا اینکه ازاد بشه😔🐞دیدم کت سرشو انداخت پایین و گریش گرفت رفتم نزدیکش دستشو گرفتم و گفتم انگار خیلی سختی کشیدی🐾اره به سختی روزامو سپری میکردم ولی
🐾ولی از وقتی که به کت نوار تبدیل شدم یکم از تنهاییم کم شد چون پلگو داشتم ولی🐞تو ذهنش:الان میخواد درمورد لیدی باگ بگه گفتم ولی چی🐾ولی من ع.ا.ش.ق لیدی باگ شدم یه ع.ش.ق اشتباه که اون روزایی که خام بودمو نمیفهمیدم فک میکردم بهترین روزای زندیگمه با هر بار که لیدی باگ ردم میکرد حس میکردم دوباره دارم به اون روزا(روزایی که تنها بوده)نزدیک میشدم و اون احساس غم و ناراحتی تموم وجودمو میگرفت ولی چیزی نمیگفتم میریختم تو خودم تا اینکه دیگه نتونستم تحمل کنمو لیدی باگو رد کردم بعدشم که باتو آشنا شدم این اتفاق هایی که برای من افتاده بود داشت برای تو تکرار میشد 🐞ولی من تحملشو نداشتمو میخواستم خودمو ب.ک.ش.م🐾اره وقتی که تورو دیدم دلم میخواست این اتفاقا برات بیفته بعد بعد کم کم دیدم که ع.ا.ش.ق.ت شدم 🐞سرمو گذاشتم رو شونش و گفتم تو خیلی خوش قلبی باعث میشی که قلبم برات به تپش بیفته🐾میدونی چیه مرینت ادم بدون د.و.س.ت داشته شدن نمیتونه زندگی کنه من تجربشو داشتم🐞دلم داشت براش اتیش میگرفت🐾بلوبری من دیگه باید برم رفتم طرف بالکن مرینتم اومد دنبالم گفتم خدافظ🐞خدافظ و براش دست تکون دادمو رفت رو رفتم پایین رو تختم دراز کشیدمو گریه کردم🍪مرینت چرا داری گریه میکنی🐞به خاطر کت اون خیلی سختی کشیده منم که ردش میکردم هی بهش فشار میوردم اون انقدر خوش قلبه که نمیخواد من تو اون شرایط قرار بگیرم ولی من سنگدل چی؟با اون چیکار کردم؟😭😭😭😭🍪مرینت🐞تیکی میخوام تنها باشم
ایزی ایزی تامام تامام ناظر عزیز لطفا منتشرش کن ممنون🌷🌷🌷🌷🌷
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وضعیت من: کل داستان در حال عر زدن... عالیییی بیدددد
من جای تیکی بودم : خدایا گیر کی افتادم😐 هر دو ثانیه یه بار گریه میکنه و گوشواره درمیاره دختره خل😐 خدایا چرا من😐🙂🥲
🤣🤣🤣🤣
خیای عالی عالی
عالی
عالی بود
از داستانت خیلی خوشم اومد پارت بعدی پلیز❤
خیلی عالیییی
عالیییی بود