سلاااااام خب این پارت قراره یه چیزایی معلوم بشه 😐💜 پسسسسسسس این پارت رو از دست ندید 😁 شدم آگهی بازرگانی 😐💔
ادامه ی متن کتاب : هر چی می گذشت دختر تنها و تنهاتر میشد تا اینکه یه روز چشم وا کرد و دید هیچ کسو نداره همه ی کسایی که دوستشون داشت مرده بودن اما به نفر براش باقی مونده بود برادرش برادر کوچیک ترش اون موقع بود که دختر ( منظورش نیناس ) قسم خورد که از برادرش محافظت کنه روز ها هفته ها و ماه ها میگذشت و برادرش بزرگ و بزرگتر میشد دختر با وجود برادرش دیگه احساس تنهایی نمی کرد و خوشحال بود ولی هیچ احساسی چه شادی و چه غم پایدار نیس دوباره جنگ قبایل شدت گرفت و یه روز برادرش مریض شد دختر رفت تا دارو پیدا کنه و وقتی که برگشت برادرش رو غرب در خون پیدا کرد دختر خودشو نبخشید رفت پیش جادوگری که هیچکس نمی دونست انسانه یا شیطان خوبه یا بد ولی دختر رفت و از جادوگر تقاضا کرد که بکشتش و جادوگر گفت نمی شه دختر تصمیم گرفت که حداقل کاری کنه که مثه مرده ای متحرک باشه پس به جادوگر گفت که ناپدیدش کنه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
28 لایک
عالی بود ❤️
:)
لاو 🎶
ملت شریف فیک خون 😁💔
می خوام همراه این فیک یه فیک دیگه او بنویسم خب حالا نقش شما چیه ؟
به سوال خوبی اشاره کردم 😐😁 بروبچ بگید که درمورد کدوم عضو بی تی اس بنویسم و پیشنهاد بدید که اسم شخصیت دختر چی باشه و سپاااااااااس از همراهیتون 😁🍂
کوک
کوک 🔪
جونگ کوک
جیمیننننن
ایییییش لعنت بهت (شوخی میکنما ناراحت نشی) تازه رفته بودم تو حس بیشتر بنویس تروخدا
باشه می خوام از این به بعد ۷ قسمتی بنویسم پارت هارو تا بیشتر بشه 😐💜
دوباره دوباره پارت شیش فایده نداره 😐چی گفتم 😐😐
😂😂 عالی ادامه ☺
😐😂 باشه منتظر پارت بعدی باش 😐😂
عالی بود😊😊😊😊😊😊بعدی بعدی بعدی
😐💜
عالییییی😐💜
پارت بعدی😐😐😐😐😐😐😐😐😐
😁🍂
عه الان دقت کردم دیدم توام اینو 😐💜 گذاشتی 😂
اره😐💜
عالیییییی بود 😍😍😍😍🙂😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍🥰😍😍😍🥰🥰😍😍😍😍😍🥰😍🥰😍🥰🤩🤩🤩🥰😍🤩😍🥰🤩😘😘😘😘😘😘🙂😘🙂😘🙂😘🙂😘🙂😘🙂😘🙂😘🙂😘🙂😘🙂😘😀😜😘🙂😀😜😘🙂😀😜😘🙂😀😜😘🙂😀😜😘🙂😀😜😘🙂😀
زود تر پارت بعد رو بذار لطفا🙏🙏🙏🤝🤝🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
چشم حتما 🎶
ادامه 😐😐😐😐😐😐😐
صبر کن خواهرم 😐💔