پارت نهم از مدل جذابم
داستان از زبون شما:بعد این حرف واقعا از کاری که موقع عکاسی کردم پشیمون شدم😩 و مجبور شدم دستم رو دورگردن جیمین بزارم😓 و اون هم دستش رو روی شونم انداخت و کمکم کرد برم داخل😟 و برم توی اتاقم من هم برای تشکر بهش گفتم میتونه از ماشین من برای برگشتن به شرکت استفاده کنه☺ اون هم قبول کرد و وقتی داشت میرفت شمارش رو بهم داد😲🤑 و بهم گفت زنگ بزنم بهش تا شمارم📲☎برای اون هم بیفته؛ تا وقتی بهش زنگ زدم تا ماشینم رو پس بگیرم شمارم رو برداره وبعد دادن شمارش برگشت به شرکت🚶♂️ من هم از فاز مریضی در اومدم و رفتم با اون لباس ها و ارایش چند تا عکس از خودم گرفتم تا بعدا داشته باشم ☺.
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
46 لایک
عالی بود اجی میشی حدیث ۱۳ ساله
ممنونم حدیث جونم🥰
چرا که نه خیلی خوش حال میشم🥰
نگین هستم ۱۶ ساله
ممنونم خیلی خوب بود
و من خیلی دوست داشتم
امیدوارم با پایان خوبی تموم بشه
عااااالی بود 🐤💜
ممنونم💕
داستانت خیلییییی قشنگ بود
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار
باشه عزیزم حتما
باشه ممنون ولی لطفا پارت ها رو زود بزار🙏🏻🙏🏻🙏🏻
باشه حتما💚🌱