جنگ در خانواده ی سایفر ها پارت ۹ نهم

بریم واسه داستان😃😃😃

بیل:وایسا ببینم این چجوری کار می کنه وایسا وایسا اومممم یخرده بیشترش کنیم حالا نیرو رو(که یهو یه بعد ناقص تشکیل شد☆_☆) بیل:من برم محو شم این چیه دیگه😐 ویل:داداش ارتشمون داره برمیگرده داره کار می کنه ادامه بده😎بیل:نمیتونم قدرتش منو داره نابود می کنه که ویل و کیل هم اومدن که مهارش کنن همشون بعد از اینکه بهش دست زدن موج قدرت زیادی رو حس کردند که یهو...‌

یه موجودی پدیدار شد 😣اون کسی نبود جز دیپر از یه بعد دیگه😐و میبل و از بعد دیگه اما ذهن هاشون متفاوت بودش دیپر خل بود میبل باهوش بیل گفت از کجا شماها اومدید🤔میبل:وقتش نیست با این سوالت ۳ ثانیه الف کردی اگه ضربدر کل سال بکنیم به غیر از روزهای تعطیل و عید ها و هالوین مساوی است با ۱ ساعت پس ساکت شو احمق😶😫📃📃📚📚📚📚

خب ما از بعد خیزش عقل اومدیم که باهوش ها خنگن و خنگ ها باهوش دنیای ما برعکس دنیای شما ها هستش کلا عمو استن یه دستگاه میان بعدی ساخت که بتونیم به اینجا بیاییم اما فورد گند زد چون یه دلاری که به دیپر بودش رو میخواست اون واقعا پوع پرسته 😫😒🤑😡😠

بیل خب😐میبل:تو خوبی هرکاری بگی برات انجام میدم توی دنیای ما نجاتمون دادی و خودتو فدا کردی😍برات چی کار میتونم بکنم🤔بیل توی ذهنش:اوممممممم عالیه عالیه عالیه عالیه چطوری اونو به عنوان نفوذی بفرستم هیچکسی هم بهش شک نمیکنه عالیه برای اینکار😈میبل:بیل..بیل..بیلللللل بیل:هان چیه 😑میبل:خب چیکار کنیم🤔بیل:برو به هایدرا نفوذ کن و سنگ واقعیت رو بگیر😈میبل: خطری که نی؟🤔بیل:شاید😁میبل: باش ولی یکی طلبم😃بیل:بروووو

میبل که توی راه رفتن بودش یهو یه چیزی رو میدا کرد اون......

سنگ ذهن بودش☠☢☡☣ میبل اونو برداشتش که یهو....