زندگی جدید💫۱۸

سلام دوستان گلم امیدوارم که حالتون خوب باشه و در صحت و سلامت باشید و اگه کلاس نهم و دوازدهم هستید یک نصیحت دارم که خوب بخونید چون امتحان ورودی دارید من خودم پارسال امتحان دادم پس از روی تجربه بهتون میگم من خوبی شما را میخوام پس منو مثل برادرتون بدونید البته خودمم امتحاناتم دارن شروع میشن .

خب دوستان همانطور که میبینید از خودم یک عکس گذاشتم که مربوط به ۱۳ بدر هست و کوه های زاگرس ..........بریم سراغ داستانمون از زبان دارک ساید : بانوی مرگ یک خبر بد بچه ی پادشاه و ملکه ی جادو به دنیا آمده و اون برگذیده هست بانوی مرگ : این امکان نداره فقط یک افسانه است اگر اینطور باشه ما شکست میخوریم . تانوس : خیر ما میتونیم از نابودگر استفاده کنیم دارک ساید : فکر خوبیه چند وقت هست که دارم روی نابودگر کار میکنم الان آمادست و قدرت زیادی براش گذاشتم دوستان نابودگر تماما فلزی و خیلی بدنش سخت و محکم هست و قدرت زیادی داره

بریم سمت مرینت و آدرین ....... مرینت : آدرین به نظرت ما در برابر الهه مرگ پیروز میشیم ؟ آدرین: نمیدونم ولی من امیدم به آدریانوس خیلی بیشتره چون اون هم کمکمون میکنه چون اون پسرمونه و‌قدرت های ماورایی داره حتی بدون کوامیش اون و آسان مثل دو دوست جدا نشدنی ان مرینت : آره همینطوره ولی من نگران هستم اون باید آموزش ببینه آدرین : آره ولی بزار‌بزرگ‌بشه بعدش میای با حالت ابر قهرمانی بریم پرواز کنیم ؟ مرینت : خوبه ولی تیکی که پیش آسان هست ؟ تیکی و پلگ و آسان بیاید تیکی: بله با ما کاری داشتی ؟ مرینت : آره ما میخوایم بریم پرواز کنیم به کمک شما آسان همینجا میمونه یا میاد ؟ تیکی : آسان میخوای بیای یا میمونی؟ آسان : خب من پیش آدریانوس میمونم و باهاش بازی میکنم تا سرگرم شه آدریانوس : آسان با هم قایم موشک بازی کنیم ؟ آسان : باشه بزن بریم مرینت : پسرم ما میایم تیکی اسپاس آن آدرین : پلگ کلوز اوت آدریانوس : وای چه لباس های باحالی قدرت شما اینه ؟ مرینت : آره‌ پسرم تو هم به زودی از ما قوی تر میشی آدریانوس : پدر میشه اون حلقه که طلایی را بدید ؟ آدرین : باشه ولی برای چی ؟ آدریانوس : الان میفهمید ، آسان هوا رو روشن کن دوستان الان آسان تبدیل شد و نیزه هم دستش هست و همانطور که گفتم شنل هم داره مرینت: چی چجوری تو کلمه تبدیلت رو میدونستی ؟ آدریانوس : آسان بهم گفته 😁 مشکلی که نداره؟ مرینت : نه مشکلی نیست ولی این اولین بار هم بهت میاد ولی تا بزرگ نشدی تبدیل نمیشی ها مگرنه بدنت میریزه به هم آدریانوس : بشه ولی حلقه دست خودم میمونه آدرین: باشه حالا به حالت عادی برگرد آدریانوس: هوا را تاریک کن و تبدیل به خودش شد دوستان دیدید که وقتی آدرین تبدیل میشه یک‌رعد و برق های سبز به وجود میاد برای لباسش اما مال آدریانوس آبی هستن و پر رنگ تر

بعد از ۵ دقیقه مرینت و آدرین رفتند مرینت : دیدی پسرمون تبدیل شد اونم با سن ۲ سالگی گفتم اون قدرت ماورایی داره چنین کوامی خیلی قدرت داره که اون تحملش کرد آدرین : آره روی من کار نکرد ولی اون به راحتی انجامش داد به حق که اون برگذیدست

مرینت: من یک فکر دارم بنظرت بهش معجون بزرگ سالی بدیم ؟ تا بزرگ‌شه آدرین : نه بزار برای خودش بچگی کنه وبازی کنه . مرینت : شوخی‌کردم بیا برگردیم به قصر انگار امروز هوا بارونی هست اما چرا در تابستان ؟ آدرین: آره رعد و برق هم در بالای قصر هست بیا بریم‌ببینیم چی شده بعد از ۱ دقیقه رسیدند به قصر که تا اومدن دیدن آدریانوس داخل باغ قصر هست و آسان پیششه مرینت : چی شده چرا آدریانوس نشسته؟ آسان: اون وارد دنیای مردگان شده و دنبال آدریانوس قبلی که پادشاه بوده مرینت : اما چرا هوا داره رعد و برق میزنه الان وسط تابستونه آسان‌: آدریانوس میتونه هوا رو کنترل کنه

آدریانوس بچه با علامت^ و آدریانوس قبلی یا علامت $ ^من کجا هستم ؟ $سلام تو در دنیای مردگان هستی ^یعنی من مردم ؟ $خیر تو به استقبال من اومدی چون داشتی بهم فکر میکردی ^ چه خوب پس این هم قدرت منه $ پس خوشحالی که چنین قدرتی داری بیا اینجا بشین میخوام باهات صحبت کنم ^باشه فکر کنم شما پادشاه قبلی بود $درسته چقدر باهوش هستی از من هم بهتری ^ممنون اما من فقط ۲ سالم هست و چیز زیادی نمیدونم $نگران نباش همه جیز به زیباییشون زیبا نیستن به ابدیتشون زیبا هستن تو ابدی هستی اون درخت رو نگاه کن ^میبینم یک‌درخت زیباست

$آره تو اون درخت رو شکوفا کردی و اون ابدی شده مثل تو دوستان الان‌یک در باز میشه ^کجا میرید من کلی سوال دارم $اگه دست من بود میگفتم که بیای ولی دست خودته این خودت هستی که حق انتخاب داری یا با من میای یا میری به دنیای خودت به زودی جواب سوالات خودت رو هم میفهمی ^ممنون اما چجوری ؟$نگران نباش به کمک آسان اون الان به تو تعلق داره تو صاحبش هستی خداحافظ حاکم بزرگ $خداحافظ آدریانوس قبلی 👋👋👋 و بعدش اون رفت و آدریانوس هم رفت به دنیای زندگان

مرینت : کجا بودی پسرم ؟ آدریانوس : از دنیای مردگان رفته بودم به‌ملاقات با پادشاه قبلی و همه چیز رو بهشون گفت ............. آسان پادشاه قبلی سلام رسوند و حالت رو پرسید‌ آسان: خیلی هم خوب دلم براش تنگ شده 🥺🥺🥺🥺🥺🥺 آدریانوس : نگران نباش‌ به زودی میبینش