سلام ابنم از تاستان جدیدم
داستان از دی مرینت صبح بلند شدم (دیگه ادرین رو دوست نداشتم و میخواستم ازش انتقام بگیرم به گربه فرست دادم ولی دیگه دیر شده بود منم با لوکا رابطع گرفتم و باهم خیلی خوب شیدیم ) بعد لباسم رو پوشیدم (مدل لباس : یه حودی صورتی با یه کتونی صورتی با موهای باز )بعد رفتم تو پایین صبحونه خوردم رفتم به مدرسه لایلا دیدم که داست با ادرین حرف میزد اهمیت ندادم و رفتم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
سلام عالی بود خواهش بیشتر بده
سلام وعرض ادب واحترام دوباره خدمت شما،ببخشیدکه دوباره دارم کامنت می دهم،ادامه ی نظرقبلیم من یک خواهش دارم لطفاآخرسرآدرین ومرینت به هم دیگربرسندوابرازعلاقه به هم کنندودرآخرآدرین بامرینت ازدواج کندواین که لوکاهم درقسمت های بعدی ازمرینت دست بکشدوعاشق یک نفردیگرشودمثل کلوئی ولوکاوکلوئی عاشق هم شوندوشیپ لوکالوئی شکل بگیرد،باتشکرفراوان ازداستان فوق العاده عالی قشنگ شما.
سلام وعرض ادب واحترام خدمت شما،داستان فوق العاده عالی وقشنگی بودومن نظرم این است که فکرکنم مرینت زمانی که داشته تبدیل می شده حواسش نبوده که یک نفریهویی ببیندش وقبل ازاین که آدرین بیایدوچون مرینت حواسش نبودکه آدرین پشت سرش است وآدرین آمده بودبه مرینت چتربده تامرینت مریض نشودوزیرباران خیس نشود،مرینت تبدیل به لیدی باگ شدوآدرین این موضوع رافهمیدوتعجب کردولی من می گویم داستانتان راشیپش رامریکتی کنیدوحالاکه آدرین هویت لیدی باگ رافهمیده،مرینت هویت کت نواررانفهمدودرآخرسرمرینت بفهمدکه آدرین کت نواراست.
عالیه پارت بعد
پارت بعدیییییی رو زود بزاررررررر
اولین بازدید و نظر.عاشقش شدم😍😍خیلی خیلی عالی بود💖💖مشتاقانه منتظر بقیشم.باقدرت ادامه بده.به داستان های منم سر بزن و لطفا نظر بده.لایک کردم:لایک