اواره 2

دختر گفت « کی به تو گفت اجازه داری عاشه ... » در همان لحظه پسر سرش را بر گردوند و دختر گفت « مممممن راسسسسسسستش اششششششتباه کردم » دختر معضور خوش تیپی پسر شد و در ان لحظه او هم عاشق پسر شد و ضمن اینکه پسر خوشتیپ بود صدای قشنگی داشت

پسر گفت « پدرت رو می تونم ردیابی کنم فقط اسمش رو » دختر گفت « جاناتان مکسون » پسر گفت « داره سوار هوا پیما میشه تا از ایجا بره , اگه گوشی داری بهش زنگ برن و بهش بگو سوار نشه و تو اینحایی چون احتمالا داره میره استرالیا تا به پلیس استرالیا بگه » دختر گفت « من فقط رفتم نوار عوض کنم چرا باید با خودم گوشی ببرم و درضم پدرم بعد از مرگ مادرم نا امید شده و هیچ وقت به پلیس خبر نمیده و دنبالم هم نمیاد و مسافرت هم بخاطر من بود و دیگه تا اخر عمرش تو استرالیا می مونه و شمارش هم دیروز تو سیمکارت فروشی عوض کرده و من شمارش رو حفظ نیستم و شماره ی هیچ کدوم از اطرافیانمونم حفظ نیستم و خواهر برادرم که نداره پس هیچ راه ارطباتی ای باقی نمونده پس حد اقل 1 سال پیش تو می مونم خوشتیپ اقا , راستی اسمت چیه ؟ »

پسر گفت « اسم منم مثل بابات جاناتانه و شما خوشگل خانوم ؟ » دختر گفت « اسم من لوسیه »

پسر گقت « رسیدیم خونه , پیاده شو از ماشین , لوسی باید لباس خوبی از خونه بهت بدن که مال مادرمه چون می خوایم بریم مهمونی! » دختر گفت « همه حسودی کنن که با تو ام احتمالا » پسز گفت « زدی تو خال حدف »

پسر از دختر پرسید « این خوبه ؟ » یک لباس یشمی دکلته برای دختر اورده بود که خیلی هم زیبا بود. دختر گفت « حتما , این واقعا بی نظیره »

پسر گفت « این مهمونی رو مادرم گرفت و گفت اگه بای دختر بیای عالی میشه که الان یه دختر عالی تر از عالی کنارم ایستاده

پسر ازش پرسید « می خوای تو مهمونی ببوسمت جلوی مادرم تا خیالش راحت شه و هردو خوشحال شیم ؟ ولی الان نه » دختر گفت « هرچی تو بگی »

پسر گفت « تو برو دستشویی بعد من میرم و اشکالی نداره که نوار مادرم رو استفاده کنی » و دختر گفت « باشه , مرسی » دختر که دستشویی رفتنش تموم شد پسر داخل رفت و در را نبست فقط می خواست نو هایش را ژل بزند و از قوتی کش یه کش برداشت و موهای دختر را برایش بست

پسر کت و شلوار سرمه ای اش را پوشید و به دختر هم دامن چینی ای بلند که صورتی بود از کمد مادرش برداشت و به دختر داد

ممنون از انجام تست امیدوارم لذت برده بشید و حتما کامنت بدید